جدول جو
جدول جو

معنی دردمندی - جستجوی لغت در جدول جو

دردمندی
درد داشتن، مرض علت بیماری، حزن اندوه غصه
تصویری از دردمندی
تصویر دردمندی
فرهنگ لغت هوشیار
دردمندی
درد داشتن، بیماری، رنجوری
تصویری از دردمندی
تصویر دردمندی
فرهنگ فارسی عمید
دردمندی
درد داشتن، بیماری
تصویری از دردمندی
تصویر دردمندی
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از دادمندی
تصویر دادمندی
انصاف
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از خردمندی
تصویر خردمندی
عقلانیت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از خردمندی
تصویر خردمندی
خردمند بودن عاقل بودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خردمندی
تصویر خردمندی
خردمند بودن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دردمند
تصویر دردمند
صاحب درد، درد آلود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دردمند
تصویر دردمند
بیمار، ناخوش، علیل، کسی که درد یا مرضی دارد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دردمند
تصویر دردمند
((دَ مَ))
مصیبت کشیده، بیمار، ناخوش
فرهنگ فارسی معین
گرانبهایی پربهایی، بزرگواری کرامت، عز عزت عزیزی مقابل ذلت خواری، لیاقت شایستگی، بی نیازی توانگری، وقار، خرمی سرسبزی، جوانمردی سخاوت، نجابت اصالت، دانایی هوشیاری خردمندی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برومندی
تصویر برومندی
آبرومندی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دردمانی
تصویر دردمانی
دردمندی. در دم گرفتن، دارای درد، بیمار مریض علیل
فرهنگ لغت هوشیار
دمنده نفس دمنده، طلوع کننده طالع (ستارگان)، پدید شونده (صبح سپیده)، سخن گوینده، غضبناک شونده خشمگین گردنده، روینده سبرشونده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سودمندی
تصویر سودمندی
نفع، فایده، برومندی، باروری مثمری، سود برندگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دردمیدن
تصویر دردمیدن
دمیدن، وزیدن باد، پف کردن و باد کردن در چیزی، روییدن و سر از خاک درآوردن گیاه، طلوع کردن، سر زدن آفتاب، پدیدار گشتن، خروشیدن، خود را پرباد کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غرضمندی
تصویر غرضمندی
غرض پرستی، حاجتمندی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کردبندی
تصویر کردبندی
تقسیم مزارع و باغچه ها به قسمتها تقریبا متساوی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بردمنده
تصویر بردمنده
((بَ دَ مَ دِ))
دمنده، طلوع کننده، پیدا شونده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از برومندی
تصویر برومندی
بارداری، ثمر داشتن، تمتع
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سودمندی
تصویر سودمندی
نفع، فایده، باروری
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ارجمندی
تصویر ارجمندی
بزرگواری، عزت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از برومندی
تصویر برومندی
برومند بودن، بالغ بودن، رشید بودن، بارور بودن، خرم و شاداب بودن، کامیاب بودن، برخوردار بودن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سودمندی
تصویر سودمندی
Utility
دیکشنری فارسی به انگلیسی
उपयोगिता
دیکشنری فارسی به هندی