جدول جو
جدول جو

معنی درخلال - جستجوی لغت در جدول جو

درخلال
درطی، درظرف، درهنگام
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از برخلاف
تصویر برخلاف
برعکس، ضد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از درخشان
تصویر درخشان
درخشنده، روشنی دهنده، روشن، تابان، رخشان، درخور توجه، شاخص، بن مضارع درخشاندن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دارخال
تصویر دارخال
درخت میوه داری که هنوز آن را پیوند نکرده باشند، میوه ای که از درخت پیوندنشده به دست آید، قلمۀ درخت و نهال نونشانده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پرملال
تصویر پرملال
آنچه باعث دل تنگی و رنج و اندوه بسیار شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از درخواه
تصویر درخواه
درخواست، خواهش، بازخواست
فرهنگ فارسی عمید
(دَ)
شاخچه. شاخۀ کوچک، درخت جوان. (ناظم الاطباء). فگنده و نونهال. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
تصویری از دارخال
تصویر دارخال
درختی که آنرا پیوند نکرده باشند، شاخه نو نشانده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انخلال
تصویر انخلال
تباهی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برخلاف
تصویر برخلاف
ناساز باژ گونه باژ گونه وارونه ی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از درخشان
تصویر درخشان
تابان، روشنی دهنده، لرزان و تابان، فروزان، ساطع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از درخواه
تصویر درخواه
خواهش، در خواست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از در حال
تصویر در حال
فورا فی الحال هماندم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دارخال
تصویر دارخال
درختی که آن را پیوند نکرده باشند، درخت تازه نشانده شده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از درخشان
تصویر درخشان
((دَ یا دِ رَ))
تابان، روشنی دهنده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از برخلاف
تصویر برخلاف
به وارون
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از درخشان
تصویر درخشان
براق، نورانی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از درخشان
تصویر درخشان
Bright, Brilliant, Dazzling, Gleaming, Glistening, Glittering, Glossy, Glowing, Incandescent, Lucent, Luminous, Lustrous, Lustrously, Radiant, Scintillating, Shimmering, Shining, Shiny, Sparking, Sparkly, Twinkling, Twinkly
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از درخشان
تصویر درخشان
lumineux, brillant, éblouissant, scintillant, éclatant, incandescent, de manière brillante, radieux, étincelant
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از درخشان
تصویر درخشان
helder, briljant, oogverblindend, glanzend, glinsterend, stralend, gloeiend, fonkelend
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از درخشان
تصویر درخشان
parlak, göz alıcı, parıldayan, parlayan, kızgın, parlak bir şekilde
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از درخشان
تصویر درخشان
밝은 , 빛나는 , 눈부신 , 빛나는 , 반짝이는 , 광택이 있는 , 백열의 , 빛나게 , 반짝이는
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از درخشان
تصویر درخشان
明るい , 輝かしい , 眩しい , 輝く , きらきらした , 光沢のある , 輝いている , 白熱した , 輝かしく , 輝いている , きらきらした
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از درخشان
تصویر درخشان
בהיר , מבריק , מסנוור , מבריק , זורח , לוהט , זוהר , בצורה מבריקה , זורח , מַבְהִיק , מנצנץ
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از درخشان
تصویر درخشان
उज्जवल , शानदार , चमकदार , दमकता हुआ , चमकता हुआ , जलता हुआ , चमकदार तरीके से , झिलमिलाता हुआ , झिलमिलाता
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از درخشان
تصویر درخشان
cerah, cemerlang, mempesona, bersinar, berkilau, mengkilap, menyala, bercahaya, dengan berkilau
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از درخشان
تصویر درخشان
яркий , блестящий , ослепительный , мерцающий , сверкающий , глянцевый , светящийся , раскалённый , блестящий , блестяще , сияющий , искрящийся
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از درخشان
تصویر درخشان
hell, brillant, atemberaubend, glänzend, leuchtend, glühend, strahlend, funkelnd, schimmernd
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از درخشان
تصویر درخشان
brillante, deslumbrante, reluciente, resplandeciente, incandescente, luminoso, lustroso, lustrosamente, radiante, centelleante, chispeante
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از درخشان
تصویر درخشان
brillante, abbagliante, splendente, scintillante, lucido, incandescente, lucente, luminoso, lucidamente, radioso
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از درخشان
تصویر درخشان
brilhante, deslumbrante, cintilante, resplandecente, incandescente, luminoso, lustroso, lustrosamente, radiante
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از درخشان
تصویر درخشان
明亮的 , 辉煌的 , 耀眼的 , 闪耀的 , 闪烁的 , 光滑的 , 发光的 , 炽热的 , 闪亮的 , 光辉的 , 光泽的 , 闪亮地 , 发光的 , 闪亮的 , 闪闪发光的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از درخشان
تصویر درخشان
jasny, błyszczący, oszałamiający, rozżarzony, lśniący, błyszcząco, promienny, migotający, iskrzący, migoczący
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از درخشان
تصویر درخشان
яскравий , блискучий , сліпучий , розжарений , сяючий , блискуче , мерехтливий , іскристий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از درخشان
تصویر درخشان
angavu, kung'aa, inayoangaza, inayong'aa, kwa kung'aa, kung'ara
دیکشنری فارسی به سواحیلی