جدول جو
جدول جو

معنی درخشک - جستجوی لغت در جدول جو

درخشک(دَ خُ)
از دروازه های شهر هرات است و محله ای نیز بدان منسوب است و بر خلاف نام آن که دروازۀ خشک است، دو نهر آب از کنار آن می گذرد. و یاقوت در معجم البلدان می نویسد خود آنرا بدین وضع دیده است. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از درخشا
تصویر درخشا
(دخترانه)
درخشان
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از درخشش
تصویر درخشش
پرتو دادن، فروغ و روشنی دادن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از درخش
تصویر درخش
درخشیدن، روشنی، روشنایی، فروغ، آذرخش، برق، برای مثال گر او تندر آمد تو هستی درخش / گر او گنجدان شد تویی گنج بخش (نظامی۵ - ۸۱۰)
فرهنگ فارسی عمید
(دِ رَ تَ)
دهی است از دهستان ورزق بخش داران شهرستان فریدن، واقع در 5هزارگزی خاور داران و 3هزارگزی راه ماشین رو دامنه به بوئین، با 410 تن سکنه. آب آن از قنات و چشمه و راه آن فرعی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا
(دِ رَ تَ)
مصغر درخت. (آنندراج). درخت پست. درخت کوتاه. گلبن. (ناظم الاطباء). درخت خرد. بته. بوته. درختچه. ثمنش. (یادداشت مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
(دُ / دَ / دِ رَ شِ)
عمل درخشیدن. اسم از درخشیدن. درخشندگی. روشنی. رونق. تابداری. (ناظم الاطباء). پرتوافکنی. روشنی دهی:
میان بزرگان درخشش مراست
چو بخشایش و داد و بخشش مراست.
فردوسی.
- درخشش جای، جایی که آفتاب و ماه طلوع میکند. مشرق. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از درخشش
تصویر درخشش
پرتو افکنی روشنی دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از درخش
تصویر درخش
روشنی، تابش، فروغ، تابندگی، شعشعه، پرتو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از درخش
تصویر درخش
((دَ یا دِ رَ))
فروغ، روشنایی، برق، آذرخش
فرهنگ فارسی معین
تصویری از درخشش
تصویر درخشش
((دَ یا دِ رَ ش))
روشنی دادن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از درخش
تصویر درخش
جرقه، برق
فرهنگ واژه فارسی سره
برق، پرتو، پرتوافکنی، تلالو، جلا، درخشندگی، روشنی، فروغ
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از درخشش
تصویر درخشش
يشرق
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از درخشش
تصویر درخشش
Glow, Illustriousness, Sheen
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از درخشش
تصویر درخشش
éclat
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از درخشش
تصویر درخشش
光辉 , 辉煌 , 光泽
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از درخشش
تصویر درخشش
چمک , شانداری
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از درخشش
تصویر درخشش
сияние , величие , блеск
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از درخشش
تصویر درخشش
Glühen, Ruhm, Glanz
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از درخشش
تصویر درخشش
сяйво , величність , блиск
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از درخشش
تصویر درخشش
দীপ্তি , মহিমা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از درخشش
تصویر درخشش
mng'aro, utukufu, mwangaza
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از درخشش
تصویر درخشش
ความสว่าง , ความรุ่งโรจน์ , เงางาม
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از درخشش
تصویر درخشش
brilho, ilustração
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از درخشش
تصویر درخشش
parıltı, şanlılık, parlaklık
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از درخشش
تصویر درخشش
빛 , 영광스러움 , 광택
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از درخشش
تصویر درخشش
輝き , 栄光
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از درخشش
تصویر درخشش
זִהוּר , פָּאֵר , בּרִיקָה
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از درخشش
تصویر درخشش
blask, wspaniałość, połysk
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از درخشش
تصویر درخشش
cahaya, kemasyhuran, kilau
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از درخشش
تصویر درخشش
gloed, glorie, glans
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از درخشش
تصویر درخشش
resplandor, ilustreza, brillo
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از درخشش
تصویر درخشش
bagliore, illustriosità, lucentezza
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از درخشش
تصویر درخشش
चमक , प्रतिष्ठा
دیکشنری فارسی به هندی