جدول جو
جدول جو

معنی درخش - جستجوی لغت در جدول جو

درخش
جرقه، برق
تصویری از درخش
تصویر درخش
فرهنگ واژه فارسی سره
درخش
روشنی، تابش، فروغ، تابندگی، شعشعه، پرتو
تصویری از درخش
تصویر درخش
فرهنگ لغت هوشیار
درخش
درخشیدن، روشنی، روشنایی، فروغ، آذرخش، برق، برای مثال گر او تندر آمد تو هستی درخش / گر او گنجدان شد تویی گنج بخش (نظامی۵ - ۸۱۰)
تصویری از درخش
تصویر درخش
فرهنگ فارسی عمید
درخش
((دَ یا دِ رَ))
فروغ، روشنایی، برق، آذرخش
تصویری از درخش
تصویر درخش
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از درخشا
تصویر درخشا
(دخترانه)
درخشان
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از درخشش
تصویر درخشش
پرتو افکنی روشنی دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از درخشش
تصویر درخشش
پرتو دادن، فروغ و روشنی دادن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از درخشش
تصویر درخشش
((دَ یا دِ رَ ش))
روشنی دادن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از درخشش
تصویر درخشش
Glow, Illustriousness, Sheen
دیکشنری فارسی به انگلیسی
сияние , величие , блеск
دیکشنری فارسی به روسی
сяйво , величність , блиск
دیکشنری فارسی به اوکراینی
blask, wspaniałość, połysk
دیکشنری فارسی به لهستانی
光辉 , 辉煌 , 光泽
دیکشنری فارسی به چینی
bagliore, illustriosità, lucentezza
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
resplandor, ilustreza, brillo
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
cahaya, kemasyhuran, kilau
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تلأّلٌ , مجدٌ , بريقٌ
دیکشنری فارسی به عربی
चमक , प्रतिष्ठा
دیکشنری فارسی به هندی
זִהוּר , פָּאֵר , בּרִיקָה
دیکشنری فارسی به عبری
빛 , 영광스러움 , 광택
دیکشنری فارسی به کره ای
parıltı, şanlılık, parlaklık
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
mng'aro, utukufu, mwangaza
دیکشنری فارسی به سواحیلی
ความสว่าง , ความรุ่งโรจน์ , เงางาม
دیکشنری فارسی به تایلندی
چمک , شانداری
دیکشنری فارسی به اردو
দীপ্তি , মহিমা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از آدرخش
تصویر آدرخش
درخش، صاعقه آسمانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از درخت
تصویر درخت
آغاج
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ارخش
تصویر ارخش
خورشید آفتاب هور هورخش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دروش
تصویر دروش
درفش، افزار کفشدوزان
فرهنگ لغت هوشیار
هرگیاه خشبی که دارای ریشه و تنه ساقه و شاخه ها باشد درخت گویند، شجر، نهال
فرهنگ لغت هوشیار