- درحایه (دِ یَ)
مرد کوتاه بالای فربه کلان شکم. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). درحابه. و رجوع به درحابه شود
معنی درحایه - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
دو یا چند لنگه دروازه که روی لامپ نوردهی نصب می شود و کار آن جهت دادن به نور، خلق سایه و جلوگیری از تابش مستقیم نور به عدسی دوربین فیلمبرداری است.
ویژگی گیاهی که گل نر و گل مادۀ آن بر روی دو شاخه یا دو پایۀ جداگانه باشد
آبی که در زمستان در سر ناودان یا در جای دیگر یخ بسته و آویزان شده باشد، دنگاله، دنگداله، گلفهشنگ، گلفخشنگ
در بزرگ، در شهر، در قلعه، در ورزش چهارچوبی دارای دو تیرک عمودی و یک تیرک افقی که بر روی آن تور انداخته باشند
درایت، در حدیث، علمی که دربارۀ احادیثی که از پیغمبر اسلام نقل کرده اند بحث می کند تا معلوم شود کدام یک درست و کدام نادرست است
(دِ بَ)
لغت نامه دهخدا
کوتاه بالا. (منتهی الارب). قصیر. (ذیل اقرب الموارد از تاج). درحایه. و رجوع به درحایه شود
مروارید بزرگ و گرانبها که به تنهایی درون صدف را پر کرده باشد، کنایه از فرزند عزیز
درباب. در خصوص راجع به: من درباره تو مضایقه ندارم. توضیح لازم الاضافه است. در خصوص، ار بابت
سوراخی که در بام خانه کنند و نردبان بر آن گذاشته بالا روند و به زیر آیند
((دَ زِ))
فرهنگ فارسی معین
در بزرگ، درب، جایی در دو سوی میدان فوتبال و برخی بازی های دیگر که بازیکنان می کوشند توپ را در آن وارد کنند
تورفتگی در یک دیوار از کف زمین تا بلندی قد انسان به صورت اشکاف یا دولابچه بدون در
همسایه