جدول جو
جدول جو

معنی درگاهی

درگاهی
تورفتگی در یک دیوار از کف زمین تا بلندی قد انسان به صورت اشکاف یا دولابچه بدون در
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با درگاهی

درگاهی

درگاهی
آستانه، حداقل میزان لازم برای تحریک یک عصب حسی مثلاً آستانهٴ شنوایی، قطعۀ زیرین چهارچوب در یا پنجره، نقطۀ آغاز یک عمل مثلاً در آستانهٴ ازدواج، آستان، زن، همسر
درگاهی
فرهنگ فارسی عمید

هرگاهی

هرگاهی
هروقتی هرزمانی. یاهرگاهی که. هروقتی که: (وهرگاهی کزین چهاررنگ اعنی سپیدوسیاه وسرخ وزردیکی را مقدار بکاهی یابفزایی رنگ نیز برهمان قیاس بگرددبزیادت ونقصان)
هرگاهی
فرهنگ لغت هوشیار

خرگاهی

خرگاهی
منسوب به خرگاه. خرگاه نشین، معشوقۀ چادرنشین. (یادداشت بخط مؤلف) :
چو زین خرگاه گردان دور شد شاه
برآمد چون رخ خرگاهیان ماه.
نظامی.
آن خرامنده ماه خرگاهی
شد طلبکار آب چون ماهی.
نظامی.
آمدند آن بتان خرگاهی
حوض دیدند و ماه با ماهی.
نظامی.
آنچه دراین حجلۀ خرگاهی است
جلوه گری چند سحرگاهی است.
نظامی.
ایا باد سحرگاهی گر این شب روز میخواهی
از آن خورشید خرگاهی برافکن دامن محمل.
سعدی.
- ماه خرگاهی، معشوقۀ چادرنشین. (یادداشت بخط مؤلف).
- ماه خرگهی، معشوقۀ چادرنشین. (یادداشت بخط مؤلف) :
چه ناله ها که رسیداز دلم بخرمن ماه
چو یاد عارض آن ماه خرگهی آورد.
حافظ.
، در صفت درخت، آنکه امروز چتری گویند. (یادداشت بخط مؤلف) : و در این چهارباغها میوه های الوان از ناشپاتی و بادام و فندق و گیلاس و عناب وهر میوه که اندر بهشت هست در آنجا بغایت نیکو و لطیف بوده است. (تاریخ بخارای نرشخی)
لغت نامه دهخدا

درواهی

درواهی
دهی است از دهستان شبانکارۀ بخش برازجان شهرستان بوشهر واقع در 28 هزارگزی شمال باختری برازجان و کنار رود خانه شاپور، با 1500 تن سکنه. آب آن از رود خانه شاپور و چاه تأمین می شود و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا

دیرگاهی

دیرگاهی
مدتی مدید، منسوب به دیرگاه، مدتی طویل، مقابل زودگذار، (یادداشت مؤلف) :
به کوه اندرون ماندۀ دیرگاهی
به سنگ اندرون زادۀ باستانی،
فرخی،
، قدیم، دیرینه:
بگفت این و پس هر دو برخاستند
غم دیرگاهی ز دل کاستند،
فردوسی
لغت نامه دهخدا