در کوچک، پنجرۀ خانه، روزن دریچۀ اطمینان: سوراخ و دریچه ای که در بعضی از ماشین ها ساخته می شود تا هر وقت بخار ماشین زیاد شود و خطر انفجار باشد خود به خود باز شود و بخار زاید را خارج سازد
در کوچک، پنجرۀ خانه، روزن دریچۀ اطمینان: سوراخ و دریچه ای که در بعضی از ماشین ها ساخته می شود تا هر وقت بخار ماشین زیاد شود و خطر انفجار باشد خود به خود باز شود و بخار زاید را خارج سازد
ابن محمد العری. صاحب مجمل التواریخ و القصص وی را از دشمنان آل برمک و در عداد فضل ابن ربیع دانسته است، اما مرحوم بهار در تحقیق صحت ضبط نام این مرد می نویسد: کذا؟ و نامی شبیه به این نام در تواریخ دیده نشد. (مجمل التواریخ و القصص ص 345 و حاشیۀ آن)
ابن محمد العری. صاحب مجمل التواریخ و القصص وی را از دشمنان آل برمک و در عداد فضل ابن ربیع دانسته است، اما مرحوم بهار در تحقیق صحت ضبط نام این مرد می نویسد: کذا؟ و نامی شبیه به این نام در تواریخ دیده نشد. (مجمل التواریخ و القصص ص 345 و حاشیۀ آن)
از: سرا (سرای) + چه، پسوند تصغیر. (حاشیۀ برهان قاطع چ معین). سرای کوچک. (آنندراج) (برهان). سرای خرد. (شرفنامۀ منیری). خانه کوچک. (صحاح الفرس) : در جامۀ کبود فلک بین و پس بدان کاین چرخ جز سراچۀ ماتم نیامده ست. خاقانی. آن سراچه که هفت پیکر بود بلکه ارتنگ هفت کشور بود. نظامی. رضوان مگر سراچۀ فردوس برگشاد کین حوریان به ساحت دنیی خزیده اند. سعدی. ز خون که رفت شب دوش در سراچۀ چشم شدیم در نظر رهروان خواب خجل. حافظ. ، چیزی بود مانند قفس که ته نداشته باشد و مرغهای خانگی را در زیرآن نگاه دارند. (آنندراج) (برهان) ، کنایه از دنیا. (آنندراج) : آنجا روم که داشتم از ابتدا مقام بگذارم این سراچۀ فانی و بگذرم. خاقانی. غفلت حافظ در این سراچه عجب نیست هرکه به میخانه رفت بی خبر آید. حافظ. در این مقام مجازی بجز پیاله مگیر در این سراچۀ بازیچه غیر عشق مباز. حافظ. ، خیمۀ کلان، نام ساز. (آنندراج)
از: سرا (سرای) + چه، پسوند تصغیر. (حاشیۀ برهان قاطع چ معین). سرای کوچک. (آنندراج) (برهان). سرای خرد. (شرفنامۀ منیری). خانه کوچک. (صحاح الفرس) : در جامۀ کبود فلک بین و پس بدان کاین چرخ جز سراچۀ ماتم نیامده ست. خاقانی. آن سراچه که هفت پیکر بود بلکه ارتنگ هفت کشور بود. نظامی. رضوان مگر سراچۀ فردوس برگشاد کین حوریان به ساحت دنیی خزیده اند. سعدی. ز خون که رفت شب دوش در سراچۀ چشم شدیم در نظر رهروان خواب خجل. حافظ. ، چیزی بود مانند قفس که ته نداشته باشد و مرغهای خانگی را در زیرآن نگاه دارند. (آنندراج) (برهان) ، کنایه از دنیا. (آنندراج) : آنجا روم که داشتم از ابتدا مقام بگذارم این سراچۀ فانی و بگذرم. خاقانی. غفلت حافظ در این سراچه عجب نیست هرکه به میخانه رفت بی خبر آید. حافظ. در این مقام مجازی بجز پیاله مگیر در این سراچۀ بازیچه غیر عشق مباز. حافظ. ، خیمۀ کلان، نام ساز. (آنندراج)
آهون بز از جنگ افزارها، روراک، دوچرخه، دو آبام (برج) که دردو سوی دروازه دژ ساخته می شود آلتی است جنگی و آن غراره ایست که داخل آن را از چوب و کاه و جز آن پر سازند و مردان در پس آن حرکت کنند تا بدیوار قلعه رسند
آهون بز از جنگ افزارها، روراک، دوچرخه، دو آبام (برج) که دردو سوی دروازه دژ ساخته می شود آلتی است جنگی و آن غراره ایست که داخل آن را از چوب و کاه و جز آن پر سازند و مردان در پس آن حرکت کنند تا بدیوار قلعه رسند