جدول جو
جدول جو

معنی دراچه - جستجوی لغت در جدول جو

دراچه
به لغت هندی شراب انگوری را نامند
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از دراعه
تصویر دراعه
جامه ای که جلوی آن باز باشد، جبه، قبا، جامۀ بلندی که مشایخ و زهاد بر تن می کنند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دریچه
تصویر دریچه
در کوچک، پنجرۀ خانه، روزن
دریچۀ اطمینان: سوراخ و دریچه ای که در بعضی از ماشین ها ساخته می شود تا هر وقت بخار ماشین زیاد شود و خطر انفجار باشد خود به خود باز شود و بخار زاید را خارج سازد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از درایه
تصویر درایه
درایت، در حدیث، علمی که دربارۀ احادیثی که از پیغمبر اسلام نقل کرده اند بحث می کند تا معلوم شود کدام یک درست و کدام نادرست است
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دربچه
تصویر دربچه
در کوچک دریچه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دراکه
تصویر دراکه
نیک دریابنده
فرهنگ فارسی عمید
از آلات جنگی که سپاهیان در پناه آن به طرف دشمن یا به جانب حصار حمله می کردند، دبابه، دوچرخه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دراژه
تصویر دراژه
نوعی قرص با روکشی از مواد قندی، نوعی شکلات پوشش دار شبیه قرص
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دریاچه
تصویر دریاچه
دریای کوچک که از هر طرف خاک بر آن احاطه کرده باشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غراچه
تصویر غراچه
غرچه ها، نادان ها، کودن ها، جمع واژۀ غرچه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سراچه
تصویر سراچه
سرای کوچک، خانۀ کوچک، خانۀ اندرونی
فرهنگ فارسی عمید
(دَرْ را رَ)
دوک. (منتهی الارب). دوک پشم. (مهذب الاسماء). دوکی که بدان پشم ریسند. (برهان)
لغت نامه دهخدا
ابن محمد العری. صاحب مجمل التواریخ و القصص وی را از دشمنان آل برمک و در عداد فضل ابن ربیع دانسته است، اما مرحوم بهار در تحقیق صحت ضبط نام این مرد می نویسد: کذا؟ و نامی شبیه به این نام در تواریخ دیده نشد. (مجمل التواریخ و القصص ص 345 و حاشیۀ آن)
لغت نامه دهخدا
(سَ چَ / چِ)
از: سرا (سرای) + چه، پسوند تصغیر. (حاشیۀ برهان قاطع چ معین). سرای کوچک. (آنندراج) (برهان). سرای خرد. (شرفنامۀ منیری). خانه کوچک. (صحاح الفرس) :
در جامۀ کبود فلک بین و پس بدان
کاین چرخ جز سراچۀ ماتم نیامده ست.
خاقانی.
آن سراچه که هفت پیکر بود
بلکه ارتنگ هفت کشور بود.
نظامی.
رضوان مگر سراچۀ فردوس برگشاد
کین حوریان به ساحت دنیی خزیده اند.
سعدی.
ز خون که رفت شب دوش در سراچۀ چشم
شدیم در نظر رهروان خواب خجل.
حافظ.
، چیزی بود مانند قفس که ته نداشته باشد و مرغهای خانگی را در زیرآن نگاه دارند. (آنندراج) (برهان) ، کنایه از دنیا. (آنندراج) :
آنجا روم که داشتم از ابتدا مقام
بگذارم این سراچۀ فانی و بگذرم.
خاقانی.
غفلت حافظ در این سراچه عجب نیست
هرکه به میخانه رفت بی خبر آید.
حافظ.
در این مقام مجازی بجز پیاله مگیر
در این سراچۀ بازیچه غیر عشق مباز.
حافظ.
، خیمۀ کلان، نام ساز. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(دَ رَ / رِ)
دیوث و قلتبان. (برهان). کشخان و غلتبان. (جهانگیری) :
به هیچ نامه و رقعه سلام ما ننوشت
زهی دراره زن روسبی لوطی کار.
کمال اسماعیل
لغت نامه دهخدا
درنده پاره کننده: درانه و دوزان بسر کلک نیابی درانه و دوزان بسر کلک و بنانست (منوچهری)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دراسه
تصویر دراسه
آموزش دادن آموزاندن، گاییدن، دانایی، پژوهش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دراره
تصویر دراره
دوک
فرهنگ لغت هوشیار
آهون بز از جنگ افزارها، روراک، دوچرخه، دو آبام (برج) که دردو سوی دروازه دژ ساخته می شود آلتی است جنگی و آن غراره ایست که داخل آن را از چوب و کاه و جز آن پر سازند و مردان در پس آن حرکت کنند تا بدیوار قلعه رسند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از درابه
تصویر درابه
دلیری بر حرب و بر هر کار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دربچه
تصویر دربچه
دریچه، در کوچک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از درایه
تصویر درایه
دانستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سراچه
تصویر سراچه
سرای کوچک، خانه کوچک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دراکه
تصویر دراکه
دریافت دریابنده نیک دریابنده، مدرکه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غراچه
تصویر غراچه
نامرد زن بحریف بر دیوث، احمق ابله نادان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دراقه
تصویر دراقه
تازی گویش شامی زرد آلو، شفتالو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دریچه
تصویر دریچه
در کوچک، دربچه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دراعه
تصویر دراعه
قبا، جعبه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دریاچه
تصویر دریاچه
مصغر دریا، آبی ایستاده، دریای کوچک و محدود و آبگیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دریاچه
تصویر دریاچه
((~. چِ))
دریای کوچکی که به اقیانوس راه ندارد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سراچه
تصویر سراچه
((سَ چَ یا چِ))
سرای کوچک، خلوت خانه، صندوقچه ای که درون صندوق بزرگی قرار گیرد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از غراچه
تصویر غراچه
((غَ چِ))
اهل غرجستان، نوایی است در موسیقی قدیم، غرچه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دریچه
تصویر دریچه
((دَ چِ))
در کوچک، پنجره
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دراعه
تصویر دراعه
((دُ رّ عِ))
جامه دراز که مشایخ و زهاد به تن کنند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سراچه
تصویر سراچه
آپارتمان، سوئیت
فرهنگ واژه فارسی سره