جدول جو
جدول جو

معنی درازسر - جستجوی لغت در جدول جو

درازسر
(دِ سَ)
که سری دراز دارد. آنکه سر مایل به درازی دارد. مکوّزالرأس. (یادداشت مرحوم دهخدا). أقبص. قنّور. مسمرطالرأس. مصعتل الرأس. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از درازکش
تصویر درازکش
حالتی از قرار گرفتن بر روی زمین، به خصوص در موقع تیراندازی، که به سینه روی زمین می خوابند و پاها را دراز می کنند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سرازیر
تصویر سرازیر
دارای سراشیبی، سرنگون، مقابل سربالا، رو به پایین
سرازیر شدن: در سراشیبی رفتن، رو به پایین رفتن، سرنگون شدن
سرازیر کردن: جاری کردن، سرنگون کردن، واژگون ساختن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از درازدست
تصویر درازدست
کسی که دست های دراز داشته باشد، کنایه از متعدی، متجاوز، کنایه از شخص مسلط و چیره و غالب، کنایه از حریص، طماع
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از درازنا
تصویر درازنا
زمان چیزی، مدت چیزی، برای مثال درازنای شب از چشم دردمندان پرس / که هرچه پیش تو سهل است سهل پنداری (سعدی۲ - ۵۷۶)، درازا، درازی، طول
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از درازقد
تصویر درازقد
بلندقامت، بلندبالا، درازبالا
فرهنگ فارسی عمید
(دْرا / دِ سِ)
تئودور. (1871- 1945 میلادی) داستان نویس آمریکائی. نخستین داستانش همشیرۀ کری (1900) بعنوان اینکه منافی با اخلاق است، توقیف شد. اشتهار او با انتشار جنی گرهارد (1911 میلادی) شروع شد. با این دو اثر، مبارزۀ طولانی خود رادر راه تأمین این حق برای داستان نویس، که زندگی راآنطور که می بیند تشریح کند آغاز کرد. از آثار دیگرش سرمایه دار (1912) ، تیتان (1914 میلادی) ، و نابغه (1915) است. در اواخر عمر، توجهش به سوسیالیسم معطوف شد و آثاری در این باب نوشت. (از دائره المعارف فارسی)
لغت نامه دهخدا
راز راز سر سر، امری است مخصوص بخداوند مثل علم بتفصیل حقایق در اجمال احدیث و جمع و اشتمال آن حقایق بر آن شکلی که هست و آیه و عنده مفاتح الغیب لایعملها الا هو ناظر بهمین معنی است (تعریفات)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرازیر
تصویر سرازیر
واژگون، رو به پائین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دلازار
تصویر دلازار
آنچه موجب آزردن خاطر باشد، معشوق ستمگر، بیرحم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از درد سر
تصویر درد سر
دردی که در ناحیه سر احساس شود، گرفتاری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گرانسر
تصویر گرانسر
مغرور
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از درازنا
تصویر درازنا
طول
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از درازتر
تصویر درازتر
أطولٌ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از درازتر
تصویر درازتر
Longer
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از درازتر
تصویر درازتر
plus long
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از درازتر
تصویر درازتر
mais longo
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از درازتر
تصویر درازتر
более длинный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از درازتر
تصویر درازتر
länger
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از درازتر
تصویر درازتر
довший
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از درازتر
تصویر درازتر
dłuższy
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از درازتر
تصویر درازتر
更长的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از درازتر
تصویر درازتر
আরও দীর্ঘ
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از درازتر
تصویر درازتر
più lungo
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از درازتر
تصویر درازتر
زیادہ لمبا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از درازتر
تصویر درازتر
ยาวขึ้น
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از درازتر
تصویر درازتر
mrefu zaidi
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از درازتر
تصویر درازتر
더 긴
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از درازتر
تصویر درازتر
より長い
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از درازتر
تصویر درازتر
יותר ארוך
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از درازتر
تصویر درازتر
लंबा
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از درازتر
تصویر درازتر
lebih panjang
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از درازتر
تصویر درازتر
langer
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از درازتر
تصویر درازتر
más largo
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از درازتر
تصویر درازتر
daha uzun
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی