جدول جو
جدول جو

معنی درازتل - جستجوی لغت در جدول جو

درازتل(دِ تَ)
ده کوچکی است از دهستان گابریک بخش جاسک شهرستان بندرعباس، واقعدر 125هزارگزی خاور جاسک و 7هزارگزی جنوب راه مالروجاسک به چاه بهار. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از درازقد
تصویر درازقد
بلندقامت، بلندبالا، درازبالا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از درازکش
تصویر درازکش
حالتی از قرار گرفتن بر روی زمین، به خصوص در موقع تیراندازی، که به سینه روی زمین می خوابند و پاها را دراز می کنند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از درازنا
تصویر درازنا
زمان چیزی، مدت چیزی، برای مثال درازنای شب از چشم دردمندان پرس / که هرچه پیش تو سهل است سهل پنداری (سعدی۲ - ۵۷۶)، درازا، درازی، طول
فرهنگ فارسی عمید
(دِ نَ)
دهی است از دهستان سوسن بخش ایذۀ شهرستان اهواز، واقع در 48هزارگزی شمال شرقی ایذه، با 205 تن سکنه. آب آن از چشمه تأمین میشود. محصول آن غلات و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
(دِ)
درازمنقار: قعقع، مرغی است درازنول و درازپای. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(دِ)
دهی از دهستان بالا خیابان بخش مرکزی شهرستان آمل، واقع در 13هزارگزی جنوب آمل و یکهزارگزی غرب راه شوسۀ آمل به لاریجان با 340 تن سکنه. آب آن از تجرود هراز تأمین میشود و محصول آن برنج و مختصر غلات و لبنیات است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(دِ)
درازپای. آنکه پای دراز دارد. (یادداشت مرحوم دهخدا). که پای طویل دارد. مقابل کوتاه پا: اسطّ، خجوجاء، خجوجی ̍ و شحول، مرد درازپای. شجوجی ̍، مرد بسیار درازپای کوتاه پشت. (منتهی الارب). شرجب، درازپای بزرگ استخوان. قطوطی ̍، مرد درازپای نزدیک گام. (منتهی الارب) ، پادراز. مقابل پاکوتاه. هر مرغ که در آب و خشکی هر دو زندگی کند و پای دراز دارد. مانند بوتیمار و کرکی. مرغان که پاهای سخت بلند دارند. (یادداشت مرحوم دهخدا) : طوّل: مرغی است آبی درازپا. (منتهی الارب). قعقع، مرغی است درازنول و درازپای. (از منتهی الارب) ، از احشام آنکه پای دراز دارد، چون اسب: استر، خر، اشتر. حیوانات چون: شتر، اسب، استر، خر. نوع حیوان چون: اسب، خر و استر، مقابل کوتاه پا که گوسفند، بز، قوچ و غیره است. ج، درازپایان. (یادداشت مرحوم دهخدا) : ناقه رزوف، ناقۀ درازپا. (از منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(دِ پِ)
که پلک چشم دراز دارد. اغطف. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(دِ پَ)
دهی است از دهستان میان آباد بخش اسفراین شهرستان بجنورد، واقع در 9هزارگزی غرب میان آباد و 5هزارگزی باختر راه شوسۀ عمومی بجنورد به اسفراین، با 132 تن سکنه. آب آن از قنات تأمین میشود و محصول آن غلات، بنشن، پنبه و میوه، و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(دِ دِ)
دهی است از دهات نور، جزء دهات و آبادیهای مازندران. (از ترجمه مازندران و استرآباد رابینو)
لغت نامه دهخدا
(دَ زَ)
درازنج. نام قریه ای از چغانیان. (یادداشت مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
تصویری از درازنا
تصویر درازنا
طول
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از درازتر
تصویر درازتر
أطولٌ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از درازتر
تصویر درازتر
Longer
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از درازتر
تصویر درازتر
plus long
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از درازتر
تصویر درازتر
более длинный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از درازتر
تصویر درازتر
länger
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از درازتر
تصویر درازتر
довший
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از درازتر
تصویر درازتر
dłuższy
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از درازتر
تصویر درازتر
更长的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از درازتر
تصویر درازتر
mais longo
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از درازتر
تصویر درازتر
più lungo
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از درازتر
تصویر درازتر
más largo
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از درازتر
تصویر درازتر
lebih panjang
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از درازتر
تصویر درازتر
langer
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از درازتر
تصویر درازتر
लंबा
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از درازتر
تصویر درازتر
আরও দীর্ঘ
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از درازتر
تصویر درازتر
زیادہ لمبا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از درازتر
تصویر درازتر
ยาวขึ้น
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از درازتر
تصویر درازتر
mrefu zaidi
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از درازتر
تصویر درازتر
더 긴
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از درازتر
تصویر درازتر
より長い
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از درازتر
تصویر درازتر
יותר ארוך
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از درازتر
تصویر درازتر
daha uzun
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی