- دد
- سبع، وحشی، حیوان
معنی دد - جستجوی لغت در جدول جو
- دد
- وحشی، درندگان
- دد
- جانور درنده مانند شیر، پلنگ و گرگ،
برای مثال نه هر آدمی زاده از دد به است / که دد زآدمی زادۀ بد به است (سعدی۲ - ۶۲)
- دد ((دَ))
- جانور درنده، جانور غیراهلی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
حیوانی
سبوعانه، وحشیانه
دوم ثانیا
یکی از سازهای بادی است نی لبک
کودکی که میل دارد غالبا به کوچه و خیابان برود، زنی که گاه گاه از خانه بدر رود و با مردان بیگانه در آمیزد، شخص هرزه و بد عمل
بیرون رفتن، خروج زنی بد کار به منظوری نامشروع
کوچه و بازار
سرگرمی بازی
کوچه و بازار، خارج از خانه
دد، جانور درنده مانند شیر، پلنگ و گرگ برای مثال که گویی که پرورد خواهد تو را / کدامین دده خورد خواهد تو را (نظامی۵ - ۷۷۸)
کنیزی که مسئول پرورش و بزرگ کردن اطفال است، دایه
((دَدَ))
فرهنگ فارسی معین
کودکی که میل دارد غالباً به کوچه و خیابان رود، کنایه از زنی که گاه گاه از خانه به در رود و با مردان بیگانه درآمیزد، شخص هرزه و بدعمل
رای، آمد و شد، رفت و آمد، رو و آی
نومنشی
دوباره
دوباره
انبوه