جدول جو
جدول جو

معنی داگر - جستجوی لغت در جدول جو

داگر(گِ)
ژاک. مخترع بزرگ فرانسوی. متولد به سال 1787 و متوفی 1851 میلادی او را در خصوص دیوراما نظری است و در بسط و توسعۀ عکاسی بکمک نیپس کوشیده است و نامش بسبب این اختراع پایدار مانده
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از داور
تصویر داور
کسی که برای قطع و فصل مرافعۀ دو یا چند تن انتخاب شود، قاضی، در ورزش کسی که بر اجرای درست قوانین بازی نظارت دارد، کسی که میان نیک و بد حکم کند، حاکم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دایر
تصویر دایر
مقابل بائر، در حال فعالیت، برقرار، گردنده، دور زننده،
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دادر
تصویر دادر
برادر، برای مثال از پدر چون خواستندش دادران / تا برندش سوی صحرا یک زمان (مولوی - ۹۵۲)، دوست صمیمی که مانند برادر باشد، برای مثال تلخ خواهی کرد بر ما عمر ما / کی بر این می دارد ای دادر تو را؟ (مولوی - ۱۰۰۴)
دادگر
دادر آسمان: خدای تعالی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از داشگر
تصویر داشگر
کسی که کورۀ آجرپزی یا سفال پزی دارد، کوره پز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دادگر
تصویر دادگر
داد دهنده، عادل، داد گیرنده، باری تعالی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دابر
تصویر دابر
تیری که از نشانه درگذرد، گذشته
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از داثر
تصویر داثر
هالک، غافل، کهنه، مندرس
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از درگر
تصویر درگر
درودگر، چوب تراش، نجار
فرهنگ فارسی عمید
سپس رو دنباله رو، پایان ، بیخ، لاد (بنا) برزمین نرم، تیر که به آماج نخورد، رفته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دائر
تصویر دائر
برقرار، گردنده گردنده، گردش کننده
فرهنگ لغت هوشیار
قاضی، حاکم، دادرس در اصل این کلمه دادور بود بمعنی صاحبداد، پس به جهت تخفیف دال تانی را حذف کردند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دایر
تصویر دایر
دائر، گردان، گردنده، گردگرد، گرداگردان، چرخنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از داهر
تصویر داهر
روزگار سخت، از ویژه نام های تازی، سخت و شکننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از داثر
تصویر داثر
غافل، کهنه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از داغگر
تصویر داغگر
داغ کننده، گرم کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از داحر
تصویر داحر
پس زننده دور کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دیگر
تصویر دیگر
بیگانه، وبمعنی باز و مجدد و جز، دگر هم گویند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاگر
تصویر پاگر
سازنده پ بوجود آورنده پای
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دعاگر
تصویر دعاگر
دعاگو، دعا کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از داغر
تصویر داغر
فرومایه و ذلیل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از داعر
تصویر داعر
پلید تباهکار، چوب پوسیده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دادگر
تصویر دادگر
عادل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دادر
تصویر دادر
برادر، دوست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دادگر
تصویر دادگر
((گَ))
داددهنده، عادل، یکی از صفات باری تعالی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دادر
تصویر دادر
((دَ))
برادر، دوست
فرهنگ فارسی معین
تصویری از داثر
تصویر داثر
((ثِ))
کهنه، مندرس
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دایر
تصویر دایر
((یِ))
گردنده، آباد، معمور، رایج، متداول، گردان، چرخنده، متعلق، وابسته
فرهنگ فارسی معین
تصویری از داور
تصویر داور
((وَ))
قاضی، حکم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دابر
تصویر دابر
((بِ))
تابع، پیرو، دنباله، گذشته، آخر هر چیز
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دیگر
تصویر دیگر
((گَ))
علاوه بر این، باز، شخص یا چیزی علاوه بر شخص و چیزی که پیشتر بیان کرده اند، غیر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از جداگر
تصویر جداگر
خط فاصله
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از دادگر
تصویر دادگر
عادل
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از داور
تصویر داور
قاضی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از دمگر
تصویر دمگر
آلت تنفسی
فرهنگ واژه فارسی سره