- داهق
- مالامال، پر
معنی داهق - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
راهی (مسافر)، دور مانده
پر و مالامال، پیاپی
هلاک شونده، نیست شونده
جهنده، ریزنده، آب جهیده
تباه بی خیر
گول، خرمای زرد
زیرک، باهوش
چاپلوس، دغا
سرگشته داحول: پارسی تازی گشته داخول گونه ای از تله و لولوی سر خرمن علامتی که در زراعت و فالیز و مانند آن نصب کنند تا جانوران موذی از آن برهند، علامتی که صیادان در صحرا نزدیک به دام نصب کنند تا جانوران از آن برمند و بسوی دام آیند و گرفتار شوند
روزگار سخت، از ویژه نام های تازی، سخت و شکننده
غار، کوه، دره
نادان، ضعیف و فرومایه
گول نادان
ب نلد چون کوه وساختمان، سخت خشم بلند مرتفع، کوه مرتفع
زیرک، هوشیار، باهوش، دانا، تیزفهم
رونده، درگذرنده، نیست شونده، باطل، بیهوده
جهنده و ریزنده، ویژگی آبی که به شدت از جایی بریزد و جاری شود
بانگ دهنده مانند خر
زیرک، باهوش، جمع دهات
دهار، دره
بلند، مرتفع
یک ششم درهم
بانگ دهنده مانند خر، خر بانگ کننده، جای برآمدن بانگ از گلوی خر
دو چوبه ابزار شکنجه است کند
آک گویی آک جویی، سرزنش
کنیز، جاریه، پرستار، خادمه
عدد ده، برای مثال اخترانند آسمانشان جایگاه / هفت تابنده روان در دو و داه (رودکی - ۵۳۹)
کنیزک، پرستار، دایه،برای مثال با نوبتت فلک به صدا هم سخن شده / با نوبتیت گفته که خورشیده داه توست (انوری - ۵۴) ، کنایه از فرومایه، کنایه از پریشان خاطر، حامله، آبستن
کنیزک، پرستار، دایه،
دایه، پرستار، زن باردار