- دانشیار
- کسی که دانش ملازم او است
معنی دانشیار - جستجوی لغت در جدول جو
- دانشیار
- کسی که دانش یار اوست، آنکه به دانش یاری کند، استاد دانشگاه که درجۀ او پایین تر از استاد و بالاتر از استادیار است
- دانشیار ((نِ))
- معاون استاد دانشگاه
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
شغل و عمل دانشیار، رتبه ومقام دانشیار
شغل و عمل دانشیار، رتبه و مقام دانشیار
کاتوزی، روحانی
سهام گذار
آکادمیست
یار و یاور و مددکار دین
کسی که یاری عدل کند
محل دانش، جای علم
خانه دانش، سرای علم
مدرسۀ عالی که تمام علوم در آنجا تدریس شود، مؤسسۀ آموزش عالی بزرگی که شامل چند دانشکده و رشته های گوناگون در سطح بالاتر از دیپلم در آن آموزش داده می شود
غافل بی خبر، بی خویشتن بی خود، صرع زده مصروع
جای دانش، محل تعلیم و تعلم دانش، مؤسسه علمی وسیع شامل چند دانشکده و مؤسسه
جای علم و دانش، جایی که در آن علم و حکمت فراوان باشد، دانشگاه
کاتالیزور
شکافتگی
کژ گردیدن، شکسته شدن
پسند افتادن
به شتاب رفتن، خرامش خرامیدن، آماده شدن
چرک آهن ریم آهن خبث الحدید
معاون دادستان وکیل عمومی
آنکه دام برای گرفتن مرغ و ماهی گذارد، صید کار
دانشگر، فاضل، دانا
اهل علم و دانش