جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با وانتیار

انتیار

انتیار
نوره مالیدن. (از اقرب الموارد). نوره بکار داشتن یعنی آهک. (مجمل اللغه). آهه (آهک) بکار داشتن. (تاج المصادر بیهقی). انتوار. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

دانشیار

دانشیار
کسی که دانش یار اوست، آنکه به دانش یاری کند، استاد دانشگاه که درجۀ او پایین تر از استاد و بالاتر از استادیار است
دانشیار
فرهنگ فارسی عمید

کانتینر

کانتینر
جعبه فلزی بزرگی با ابعاد استاندارد که کالا در آن قرار داده می شود و آن را وسیله قطار یا کشتی یا هواپیما یا کامیون حمل می کنند، بار گُنج، (واژه فرهنگستان)، مجازاً، تریلی، کامیون
کانتینر
فرهنگ فارسی معین