- دانشگاه
- محل دانش، جای علم
معنی دانشگاه - جستجوی لغت در جدول جو
- دانشگاه
- مدرسۀ عالی که تمام علوم در آنجا تدریس شود، مؤسسۀ آموزش عالی بزرگی که شامل چند دانشکده و رشته های گوناگون در سطح بالاتر از دیپلم در آن آموزش داده می شود
- دانشگاه
- جای دانش، محل تعلیم و تعلم دانش، مؤسسه علمی وسیع شامل چند دانشکده و مؤسسه
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
منسوب به دانشگاه، کسی که در دانشگاه کار یا تدریس میکند جمع دانشگاهیان
کالا، ابزار
دایرة المعارف
تصفیه خانه، محل تصفیه کردن
جای رامش محل عیش و طرب
محلی که زنان آبستن در آن بستری میشوند
جای انصاف، محکمه عدل
متاع و کالای خانه
کسی که دانش ملازم او است
گواهی نامه دانشکده، مدرک و ورقه اجتهاد و فراغت از تحصیل
دانشمندی، دانایی فضل
محل تعلیم جای آموختن، هر یک از شعب دانشگاه. آموزشگاه عالی جزو دانشگاه: دانشکده ادبیات دانشکده پزشکی دانشکده حقوق دانشکده داروسازی دانشکده پزشکی دانشکده دندان پزشکی دانشکده معقول و منقول دانشکده فنی دانشکده کشاورزی دانشکده علوم دانشکده هنرهای زیبا
جای پالیدن و کاوش کردن
آنچه به یک دانگ یعنی یک ششم درهم بیرزد، چیزی کم و نزدیک به یک دانگ، برای مثال گرچه مرا هست به خروار فضل / نیست ز دانگانه مرا یک تسو (کمال الدین اسماعیل - ۵۱۹)
کسی که دانش یار اوست، آنکه به دانش یاری کند، استاد دانشگاه که درجۀ او پایین تر از استاد و بالاتر از استادیار است
جای آسودگی و آرامش، جای رامش، جای عیش وطرب
بیمارستانی که زنان آبستن هنگام زاییدن در آنجا بستری می شوند
آموزشگاه عالی، هر یک از شعب دانشگاه که در آن چند رشتۀ نزدیک به هم آموزش داده می شود
گواهی نامۀ دانشگاه، گواهی نامه ای که در دانشگاه به دانشجویی که دورۀ تحصیلی دانشگاه را تمام کرده باشد می دهند
محلی بزرگ که عده ای برای ورزش یا بازی و یا دید و بازدید جمع شوند
خانقاه
خانه سرا، محلی که درویشان و مرشدان در آن سکونت کنند و رسوم و آداب تصوف را اجرا نمایند
جایی که برای صید جانوران دام گذارند جای دام. یا دامگاه دیو دنیا عالم سفلی. یا دامگاه گرگ دنیا
محل دادرسی، اداره ای در داگستری که به دادخواست ارباب رجوع رسیدگی و حکم صادر کند محکمه محکمه عدالت عدالتخانه، دخمه (مردگان)، یا دادگاه استان. دادگاهی فوق دادگاه شهرستان که در آن دعوایی را که حکم آن از دادگاه شهرستان صادر شده بعلت اعتراض یکی از طرفین دعوی مورد تجدید نظر قرار میدهد محکمه استیناف. یا دادگاه انتظامی دادگاهی است که در آن به تخلفات قاضیان رسیدگی کند. یا دادگاه بخش دادگاهی که در آن به دعاوی کوچک رسیدگی کند محکمه صلح صلحیه. یا دادگاه شهرستان دادگاهی است فوق دادگاه بخش، محکمه بدایت محکمه ابتدایی
اهل علم و دانش
آن زمان، آن وقت، با وجود این، برای مثال افسر خاقان وانگاه سر خاک آلود / خیمۀ سلطان وانگاه فضای درویش (سعدی۳ - ۷۳۸)
دانشور، دانشمند، اهل علم ودانش