- دانادلی
- وقوف آگاهی، دانشمندی
معنی دانادلی - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
خردمند، هوشیار
دانا و خردمند، آگاه و هوشیار، دل آگاه
روشن ضمیری روشنفکری
اعلم و داناتر بودن
حالت و چگونگی داننده، دانائی، صاخب معلومات و دانش
دانایی، زیرکی، هوشیاری، خردمندی، عالم بودن، دانا بودن
بصیرت، دانش، ادراک
آگاهی وقوف، علم معرفت دانش: (دانایی توانایی است)
ازدواج زناشویی نکاح
زیرکی، هوشیاری، خردمندی، برای مثال هرکه در او جوهر دانایی است / در همه چیزیش توانایی است (نظامی۱ - ۸۳) ، عالم بودن، دانا بودن
داماد شدن، زن گرفتن، داماد کسی بودن، شوهری دختر یا خواهر کسی، (صفت نسبی، منسوب به داماد) مربوط و مخصوص داماد مثلاً کت و شلوار دامادی
آگاهی، وقوف، علم، دانش