جدول جو
جدول جو

معنی دامیدگی - جستجوی لغت در جدول جو

دامیدگی
(دَ / دِ)
صفت دامیده. حالت و چگونگی دامیده. رجوع به دامیده و دامیدن شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از فهمیدگی
تصویر فهمیدگی
فهمیده بودن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دمیدگی
تصویر دمیدگی
روییدگی، طلوع
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دانندگی
تصویر دانندگی
دانایی، زیرکی، هوشیاری، خردمندی، عالم بودن، دانا بودن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دامیاری
تصویر دامیاری
گرفتن و صید کردن جانوران با دام، شغل و عمل دامیار، برای مثال گفتا که به رسم دامیاری / مهمان توام بدانچه داری (نظامی۳ - ۴۲۸)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پاشیدگی
تصویر پاشیدگی
پراکندگی، پاشیدگی، پریشانی، تفرقه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شاریدگی
تصویر شاریدگی
حالت و چگونگی شاریده
فرهنگ فارسی عمید
(دَ)
درخور دامیدن. رجوع به دامیدن شود
لغت نامه دهخدا
(دَدَ / دِ)
حالت دمیدن. نفخه. (یادداشت مؤلف)، هر نوع جوش که بر تن برآید چون بثره و آبله و جز آن. آماس. آماه. برآمدگی. (یادداشت مؤلف). بروز بثور در پوست بدن. (ناظم الاطباء) : دمیدگی دهان را به تازی قلاع گویند. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). و از بهر دمیدگی دهان و ریش بن دندان آن. (خبازی) را بخایند سود دارد. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). توت ترشی... دمیدگی دهان را سود دارد. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). نشانه های بسیاری خون از هفت نوع باشد: یکی سرخی رنگ روی و دیگری دمیدگی و پری رگها... (ذخیرۀ خوارزمشاهی). داروهای دمیدگی دهان: گلنار، گل سرخ... (ذخیرۀ خوارزمشاهی). حبنه، دمل و دمیدگی بدن که آماس کند و ریمناک گردد. حفر، دمیدگی بن دندان. حبن، هر دمیدگی در بدن که آماس کند و ریمناک گردد. خراج، دمیدگی بر روی پوست. ذمیم، دمیدگی پوست که بر روی از گرما یا گر پیدا آید. (منتهی الارب)، بثره و آبله، انتشار بوها. فوقه، دمیدگی بوی خوش، بروز و ظهور، طلوع صبح. (ناظم الاطباء). و رجوع به دم و دمیدن شود
لغت نامه دهخدا
(مَ دَ/ دِ)
صفت دامنده. حالت و چگونگی دامنده
لغت نامه دهخدا
تصویری از دانندگی
تصویر دانندگی
حالت و چگونگی داننده، دانائی، صاخب معلومات و دانش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هازیدگی
تصویر هازیدگی
دانش، دانائی
فرهنگ لغت هوشیار
مفلسی تهی دستی، ندیده بودن نو کیسگی: این گدا چشمی واین نادیدگی از گدایی تست نزبگلربگی. (مثنوی لغ)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مالیدگی
تصویر مالیدگی
حالت و کیفیت مالیده مالش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فهمیدگی
تصویر فهمیدگی
نیوندی فهمیده بودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تابیدگی
تصویر تابیدگی
حالت تابیده، حاصل عمل تابیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دامیاری
تصویر دامیاری
شغل و عمل دامیار صید جانوران با دام
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آرامیدگی
تصویر آرامیدگی
طماء نینه سکون قرار استقرار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دمیدگی
تصویر دمیدگی
نفخه، حالت دمیدن، آماس، بر آمدگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دامیسکی
تصویر دامیسکی
روسی دوچرخه زنانه (گویش گیلکی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاشیدگی
تصویر پاشیدگی
پراکندگی تفرق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاچیدگی
تصویر پاچیدگی
پراکندگی پاشیگی
فرهنگ لغت هوشیار
طمئانینه، سکون، قرار، استقرار، آرمیدگی حالت و کیفیت آرمیده آرامیدگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دوسیدگی
تصویر دوسیدگی
پیوستگی و اتصال
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سابیدگی
تصویر سابیدگی
ساییدگی عمل سابیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ساییدگی
تصویر ساییدگی
حالت و کیفیت ساییده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دارندگی
تصویر دارندگی
نگهداری و سرپرستی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاشیدگی
تصویر پاشیدگی
Collapsibility
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از پاشیدگی
تصویر پاشیدگی
обрушимость
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از پاشیدگی
تصویر پاشیدگی
Zusammenbruchbarkeit
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از پاشیدگی
تصویر پاشیدگی
схильність до руйнування
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از پاشیدگی
تصویر پاشیدگی
podatność na zawalenie
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از پاشیدگی
تصویر پاشیدگی
崩塌性
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از پاشیدگی
تصویر پاشیدگی
colapsabilidade
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از پاشیدگی
تصویر پاشیدگی
collassibilità
دیکشنری فارسی به ایتالیایی