معنی فهمیدگی - فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با فهمیدگی
نفهمیدگی
- نفهمیدگی
- بی خردگی کاناکی نفهمی. یا خود را به نفهمیدگی زدن، خود را به نفهمی زدن: امیر ارسلان خود را به نفهمیدگی زد
فرهنگ لغت هوشیار
فهمیدنی
- فهمیدنی
- قابل فهمیدن. دریافتنی. قابل درک. رجوع به فهمیدن شود
لغت نامه دهخدا
آرمیدگی
- آرمیدگی
- طمئانینه، سکون، قرار، استقرار، آرمیدگی حالت و کیفیت آرمیده آرامیدگی
فرهنگ لغت هوشیار
دامیدگی
- دامیدگی
- صفت دامیده. حالت و چگونگی دامیده. رجوع به دامیده و دامیدن شود
لغت نامه دهخدا
آرمیدگی
- آرمیدگی
- حالت و چگونگی آرمیده. طمأنینه. آرامش. آرام
لغت نامه دهخدا