جدول جو
جدول جو

معنی دامداری - جستجوی لغت در جدول جو

دامداری
دام پروری، شغل و عمل دام پرور، نگهداری و پرورش حیوانات اهلی، محل پرورش حیوانات اهلی
تصویری از دامداری
تصویر دامداری
فرهنگ فارسی عمید
دامداری
عمل دامدار، دام داشتن، نگهبانی دام (آلت صید)، حفظ دام (آلت صید)، شکار کردن، صید کردن، صیادی، دامیاری، نگهبانی و حفظ دام (حیوان اهلی)، پرورش و استفادۀ از دام، چون گوسفندداری و گاوداری، داشتن و پروردن حیوانات اهلی چون گوسفند و گاو و بز و جز آن
لغت نامه دهخدا
دامداری
نگهبانی دام، صیدکردن، پروردن حیوانات اهلی چون گوسفند
تصویری از دامداری
تصویر دامداری
فرهنگ لغت هوشیار
دامداری
نگاه داری و پرورش جانوران اهلی مانند گوسفند، گاو، اسب، شتر و مانند آن ها
تصویری از دامداری
تصویر دامداری
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از جامدادی
تصویر جامدادی
وسیله ای کیف مانند که در آن مداد، خودکار و امثال آن را نگه داری می کنند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دامدار
تصویر دامدار
کسی که با دام جانوران را صید می کرد، صیاد، برای مثال فراوان رنج بیند دامداری / به دشت و کوه تا گیرد شکاری (فخرالدین اسعد - ۳۶۵)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پایداری
تصویر پایداری
ایستادگی، مقاومت، استواری، محکمی، استحکام، محکم کاری، استقامت، ثبات، اطمینان، استحکام، صلابت، قوام، تأثّل، ثقابت، رصانت، اتقان، اشتداد، رستی، جزالت، ثبوت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نامادری
تصویر نامادری
زن پدر، زن پدر کسی غیر از مادر او، مادراندر، مایندر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دامیاری
تصویر دامیاری
گرفتن و صید کردن جانوران با دام، شغل و عمل دامیار، برای مثال گفتا که به رسم دامیاری / مهمان توام بدانچه داری (نظامی۳ - ۴۲۸)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از راهداری
تصویر راهداری
نگهبانی راه، محافظت جاده، باج راه، باج و مالیاتی که در راه از مسافر گرفته شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رازداری
تصویر رازداری
عمل رازدار، سرّنگه داری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دامغاچی
تصویر دامغاچی
تمغاچی، در دورۀ ایلخانان مغول، مامور وصول باج و خراج که کالایی را پس از گرفتن باج و خراج آن مهر و علامت مخصوص می زد
فرهنگ فارسی عمید
دارندۀ دام، خداوند دام، صاحب دام، (بهردو معنی آلت صید و حیوان اهلی)، نگهبان دام، حافظ دام (بهر دو معنی تور و آلت صید، و حیوان اهلی)، صیاد، شکارکننده بدام، دامیار:
جهان دامداریست نیرنگ ساز
هوای دلش چینه و دام آز،
اسدی،
چو گوری بودم اندر مرغزاران
ندیده دام و داس دام داران،
فخرالدین اسعد (ویس و رامین)،
فراوان رنج بیند دام داری
بدشت و کوه تا گیرد شکاری،
فخرالدین اسعد (ویس و رامین)،
دامداران را بدان و دورباش از دامشان
صیدنادانان شدن سوی خرد جز عار نیست،
ناصرخسرو
لغت نامه دهخدا
قرض داری، (آنندراج)، وامدار بودن، بدهکاری، مدیونی، مقروضی:
گفت من خود ز وامداری تو
نرسیدم به حقگزاری تو،
نظامی،
می کوش که وام او گزاری
تا بازرهی ز وامداری،
نظامی
لغت نامه دهخدا
آوازه، شهرت، (ناظم الاطباء)، صیت، نام آوری، نامبرداری، ناموری، نامدار بودن، صاحب جاهی، والامقامی، سروری:
در این بند و زندان به کار و به دانش
بیلفغد باید همی نامداری،
ناصرخسرو،
بی نام بسی گشت از او و بی نان
اندر طلب نان و نامداری،
ناصرخسرو،
کمال نامداری بین و عزت
که نامش را بدین حد است حرمت،
وحشی،
، پهلوانی، دلیری:
بدان نامداری که هیتال بود
جهانی پر از تیغ وکوپال بود،
فردوسی،
، اهمیت، مهمی، باارزشی، ارجمندی: و محال بودی ولایتی بدان نامداری به دست آمده آسان فروگذاشت، (تاریخ بیهقی)، اگر شایسته شغلی بدان نامداری نبودی، نفرمودی، (تاریخ بیهقی)، رجوع به نامدار شود
لغت نامه دهخدا
عمل دامیار، صید، صیدکاری، شکارگری، صیادی، عمل گرفتار کردن شکار با دام و تله:
گفتا که برسم دامیاری
مهمان توام بدانچه داری،
نظامی،
، ماهیگیری
لغت نامه دهخدا
داغ داشتن، دارای داغ بودن، رجوع به داغ و رجوع به داغ داشتن شود
لغت نامه دهخدا
ایستادگیپافشاری تاب مقاومت دوام. پایداری کردن پا فشردن پای داشتن مقاومت کردن استقامت ورزیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تاجداری
تصویر تاجداری
حالت و کیفیت تاجدار تاجوری، پادشاهی سلطنت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جامکاری
تصویر جامکاری
آئینه کاری کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زمامداری
تصویر زمامداری
سیاستمداری، پیشوایی قوم
فرهنگ لغت هوشیار
نگهبانی راه محافظت جاده، دزدی راهزنی، باجی که از مسافر و متاع می گرفتند برای محافظت آنها و حق العبور (قاجاریه)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رازداری
تصویر رازداری
سر نگهداری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاسداری
تصویر پاسداری
پاسبانی، رعایت احترام حرمت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دینداری
تصویر دینداری
تدین، تدین به دین اسلام، تقوی زهد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دغلداری
تصویر دغلداری
آک گویی آک جویی (آک عیب)، دو روی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دق داری
تصویر دق داری
رنج و محنت و آزار و زحمت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وامداری
تصویر وامداری
مدیونی، بدهکاری، مقروضی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دامیاری
تصویر دامیاری
شغل و عمل دامیار صید جانوران با دام
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دکانداری
تصویر دکانداری
دوکان داری، دین را بهانه سود خواری کردن کاسبی در دکان، چرب زبانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دامدار
تصویر دامدار
کسی که به خرید و فروش حیوانات اهلی می پردازد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پایداری
تصویر پایداری
قوام، استقامت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از داشتاری
تصویر داشتاری
مالکیت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بازداری
تصویر بازداری
ممانعت، منع، نهی، ابتار
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از باکداری
تصویر باکداری
اکتراث
فرهنگ واژه فارسی سره