- داغستانی
- در ردیف های آوازی، گوشه ای در همایون، در ردیف های آوازی، گوشه ای در دشتی
معنی داغستانی - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
داد خواهی، انتقام
ستاندن داد کسی از دیگری، در علم حقوق شغل و عمل دادستان
شغل دادستان، محل دادگاه، دادسرا
منسوب به داستان. قصه یی روایی اساطیری، مقابل تاریخی: جمشید پادشاهیست داستانی
دل داغدار و پردرد و غم
منسوب به داستان، قصه یی، روایی، اساطیری، مقابل تاریخی
Anecdotal
анекдотичный
anekdotisch
анекдотичний
anegdotyczny
anedótico
aneddotico
anecdótico
anecdotique
anekdotisch
anekdotik
حكائيٌّ
किस्सागोई
אנקדוטי
エピソードの
hikayeci
hadithi
เรื่องเล่า
গল্পসঙ্কুল
حکایتی
باستانی، قدیم، کهنه
منسوب به پاکستان
منسوب به تابستان صیفی لباس تابستانی خانه تابستانی
مربوط به دشتستان، از مردم دشتستان، در موسیقی گوشه ای در آواز دشتی از ملحقات دستگاه شور که برگرفته از موسیقی مقامی دشتستان می باشد
قانون، فتوا، فتوی
قدیمی کهن. یا آثار باستانی. آثار و ابنیه قدیمی و تاریخی اشیا عتیقه