- داشبرد ((بُ))
- صندوق کوچکی در داخل اتومبیل که در سمت راست فرمان تعبیه شده و محل قرار دادن ابزار کوچک و مورد لزوم اتومبیل است
معنی داشبرد - جستجوی لغت در جدول جو
- داشبرد
- جایی در جلو اتومبیل سمت راست فرمان که به صورت جعبه ساخته شده و در آن پول یا اوراق یا اشیای دیگر می گذارند
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
استراتژی، هدایت
دزدی
استعمال، مصرف
چوب بند چوب بست
کسی که حکم بسود او داده شده
کسی که حکم به سود او داده شده، محکوم له
پیش بردن، به انجام رساندن کاری با کامیابی و پیروزی
دزدی، چپاول، غارت، تردستی، چیرگی، تصرف، پیشی و سبق بردن
دستبرد از چیزی بردن: کنایه از بر چیزی پیشی گرفتن،برای مثال تکاور دستبرد از باد می برد / زمین را دور چرخ از یاد می برد (نظامی۲ - ۱۴۵)
دستبرد زدن: دزدی کردن، چیزی را ربودن، غارت کردن، حمله و هجوم بردن
دستبرد از چیزی بردن: کنایه از بر چیزی پیشی گرفتن،
دستبرد زدن: دزدی کردن، چیزی را ربودن، غارت کردن، حمله و هجوم بردن
زردچوبه، غدۀ زیرزمینی و زرد رنگ گیاهی علفی با برگ های بیضی شکل به همین نام که به عنوان ادویه و دارو مصرف می شود، این غده ها در اطراف ساقۀ زیرزمینی تولید می شود، زرچوبه، هرد
لایه تیره رنگی که در نتیجه پوسیدگی برگهای تازه یا خشک و ساقه های جوان افتاده بر روی خاک جنگل بوجود میاید و در حقیقت لاشبرگ نوعی خاک برگ است. لاشبرگ ممکنست دارای واکنش شیمیایی اسید باشد، در این حالت آنرا لاشبرگ ترش نامند و ممکنست دارای واکنش شیمیایی خنثی باشد که در این صورت آنرا لاشبرگ نامند
ناشمرده
((بَ))
فرهنگ فارسی معین
لایه تیره رنگی که در نتیجه پوسیدگی برگ های تازه یا خشک و ساقه های جوان افتاده بر روی خاک جنگل به وجود می آید
Furtherance
Applicability
aplicabilidade
содействие
Förderung
Anwendbarkeit
zastosowalność
просування
применимость
postęp
застосовність
avanço
avanzamento
avance
aplicabilidad