جدول جو
جدول جو

معنی دارنمک - جستجوی لغت در جدول جو

دارنمک
(نَ مَ)
داربر. دارکوب. (ناظم الاطباء). رجوع به دارکوب و دارتمک شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از فارناک
تصویر فارناک
(پسرانه)
فارناس، نام برادر همسر داریوش سوم پادشاه هخامنشی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از دارنوش
تصویر دارنوش
(پسرانه)
نام یکی از وزیران بخت نصر
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از گارنیک
تصویر گارنیک
(پسرانه)
پری کوچک
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از دارنده
تصویر دارنده
کسی که چیزی دارد، دارا، چیزدار، مالک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دارمک
تصویر دارمک
نوعی مرو
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خارناک
تصویر خارناک
دارای خار
فرهنگ فارسی عمید
گلوله ای از مواد محترقه به اندازۀ نارنج که هنگام به زمین خوردن منفجر و باعث خرابی و تلفات می شود
فرهنگ فارسی عمید
عکس یا پردۀ نقاشی که منظرۀ دور را نشان بدهد مانند کنارۀ آسمان یا کنارۀ دریا یا کوهسار و سبزه زار، چشم انداز، منظرۀ باصفا در بیابان و کوهسار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مارناک
تصویر مارناک
ویژگی زمینی که در آن مار بسیار باشد
فرهنگ فارسی عمید
(مَ)
نام دارویی است. اشموسای سفید. رجوع به کلمه دارما و رجوع به تحفۀ حکیم مؤمن شود، نوعی از مرو است و مرو جنسی است از ریاحین. (انجمن آرا). سدۀ بلغمی رابگشاید و اکثر امراض بلغمی را نافع است. (برهان)
لغت نامه دهخدا
قسمی گلوله انفجاری دستی که پس از در رفتن میترکد، و برای مواضع دشمن بکار میرود نارنج کوچک، نوعی گلوله که بوسیله دست یا نارنجک انداز بروی دشمن پرتاب شود: (توپهای کلان که هر یک را بیست و پنج عدد نارنجک و پول سیاه پر کرده بودند یکی از نارنجکها و گلوله ها بادم و اسب سواران قلعه نرسید. {یا نارنجک دستی. نوعی نارنجک که بوسیله دست پرتاب شود. توضیح نارنجکهای دستی ممکن است تا مسافت 30 الی 40 متری پرتاب شوند. اثرات نارنجکها بر حسب نوع آنها فرق میکند. پاره های نارنجک تعرضی در موقع متلاشی شدن کم است و عمل نارنجک فقط محدود باثر خرج مواد محترقه محتوی آنست و از 8 تا 10 متری نقطه متلاشی شدن تجاوز نمیکند. نارنجک دستی را میتوان در محاربه نزدیک و بالاخص در طی هجوم بکار برد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مارناک
تصویر مارناک
جایی که مار در آن بسیار باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دورنما
تصویر دورنما
منظره، منظره ای که از آنجا یا آن محل یا آن چیز که از دور بینند
فرهنگ لغت هوشیار
پرنده ایست کوچک از راسته بر شوندگان که در همه قاره ها (باستثنای استرالیا) زندگی میکند. پرهایش سیاه و سفید و زرد و سبزاست و مانند طوطی با پنجه از ساقه و شاخه های درخت بالا رود و با منقار خود حشرات را از زیر پوست درخت خارج کند و خورد دار توک درخت سنبه داربر دارشکنک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دارنده
تصویر دارنده
مالک، چیزی که به کسی تعلق دارد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خارناک
تصویر خارناک
جایی که خار بسیار باشد پرخار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دارمک
تصویر دارمک
نوعی از مرو و آن مرو سفید باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دارنده
تصویر دارنده
((رَ دِ یا دَ))
آن که چیزی را دارد، صاحب، مالک، خداوند، چیزدار، ثروتمند، مال دار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نارنجک
تصویر نارنجک
((رَ جَ))
نارنج کوچک، یکی از مهمات جنگی، تقریباً به اندازه نارنج دارای یک ضامن که با کشیدن آن پس از چند ثانیه منفجر می شود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دورنما
تصویر دورنما
((نَ))
پرده نقاشی یا عکس که منظره ای دور رانشان دهد، منظره، چشم انداز
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تارنما
تصویر تارنما
سایت اینترنتی، وب سایت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از دارنده
تصویر دارنده
صاحب
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از دارنده
تصویر دارنده
Possessor
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از دارنده
تصویر دارنده
possesseur
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از دارنده
تصویر دارنده
владелец
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از دارنده
تصویر دارنده
Besitzer
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از دارنده
تصویر دارنده
володар
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از دارنده
تصویر دارنده
posiadacz
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از دارنده
تصویر دارنده
持有人
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از دارنده
تصویر دارنده
possuidor
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از دارنده
تصویر دارنده
possessore
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از دارنده
تصویر دارنده
poseedor
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از دارنده
تصویر دارنده
bezitter
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از دارنده
تصویر دارنده
pemilik
دیکشنری فارسی به اندونزیایی