جدول جو
جدول جو

معنی دارما - جستجوی لغت در جدول جو

دارما
نوع سفید اشموسا، (حکیم مؤمن)، اشموسا نام دارویی است
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از داریا
تصویر داریا
(پسرانه)
دارنده، ازنامهایی که در اوستا آمده است، دارا، دارنده
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از لارما
تصویر لارما
(دخترانه و پسرانه)
نام روستایی در استان مازندران
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از دارا
تصویر دارا
(پسرانه)
مالدار، ثروتمند، از نامهای خداوند، صورت دیگری از داراب و داریوش، نام پادشاه کیانی در شاهنامه و منظومه نظامی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از دارمان
تصویر دارمان
(پسرانه)
از شخصیتهای شاهنامه، نام یکی از سرداران خسروپرویز پادشاه ساسانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از داما
تصویر داما
دریا، حجم بسیار از آب که قسمت وسیعی از زمین را فراگرفته قابل کشتیرانی بوده و به اقیانوس راه داشته باشد، زو، یم، ژو، بحر، راموز، قلزم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از درما
تصویر درما
خرگوش، پستانداری علف خوار و از راستۀ جوندگان، با گوش های دراز، لب های شکاف دار، دست هایی کوچک تر از پاها و دم کوتاه، در علم نجوم ارنب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دارا
تصویر دارا
دارنده، چیزدار، مال دار، ثروتمند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دائما
تصویر دائما
همیشه، پیوسته، همه وقت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دارمک
تصویر دارمک
نوعی مرو
فرهنگ فارسی عمید
(رَیْ یا)
قریه بزرگ مشهوری از قریه های بخش غوطۀ دمشق است. نسبت به این قریه را بخلاف قیاس دارانی میگویند. قبر ابوسلیمان دارانی در آنجاست. (معجم البلدان). رجوع به دارانی شود
لغت نامه دهخدا
موضعی در ’میان سی’ از هزار جریب مازندران، (مازندران و استرآباد رابینو ص 121 و 124 بخش انگلیسی)، دهی از دهستان گلیجان رستاق بخش مرکزی شهرستان ساری، واقع در 39 هزارگزی جنوب ساری و دو هزارگزی خاوری راه عمومی دودانگه و رودخانه تجن، کوهستانی و جنگلی، معتدل و مرطوب و مالاریائی، دارای 300 تن سکنه، زبان فارسی و مازندرانی، آب از رود خانه تجن، محصول برنج و غلات و لبنیات، شغل اهالی زراعت و راه مالرو است، (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(مَ)
نام دارویی است. اشموسای سفید. رجوع به کلمه دارما و رجوع به تحفۀ حکیم مؤمن شود، نوعی از مرو است و مرو جنسی است از ریاحین. (انجمن آرا). سدۀ بلغمی رابگشاید و اکثر امراض بلغمی را نافع است. (برهان)
لغت نامه دهخدا
(مَ / مِ)
خارپشت. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
یکی از شهرهای قوم لوط در فلسطین، (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
دربایست و آنچه مورد نیاز باشد، (برهان) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
ده کوچکی است از دهستان بلورد بخش مرکزی شهرستان سیرجان در 58هزارگزی جنوب خاوری سعیدآبادو 5 هزارگزی شمال راه فرعی بافت سیرجان واقع و سکنۀ آن 9 تن است، مزارع بیدجعفری، شاه ولی، شریف آباد شیک جزء این ده است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
نام یک سپهسالار ارمنی که معاصر خسروپرویز بوده است:
چو گردوی و شاپور و چون اندیان
سپهدار ارمینیه دارمان،
فردوسی
لغت نامه دهخدا
(رِ)
احمد بن محمد، ابوالعباس دارمی مشهور به نامی، شاعر، ادیب و لغوی معروف معاصر متنبی و مقرب درگاه سیف الدولۀ حمدانی بود. وفات او را در سال 399 هجری قمری نوشته اند. بجز دیوان شعر کتابی در قوافی دارد. (از ریحانه الادب ج 4)
عبدالرحمن بن خلف بن عساکر از اطبای قرن پنجم هجری و از دانشمندان معروف علم هندسه بوده است. درگذشت او را در کتابی ضبط نکرده اند. (ریحانه الادب ج 2)
لغت نامه دهخدا
نام یکی از ایلات مازندران که در دهات نور از توابع آمل زیست کنند، (مازندران و استرآباد رابینو ترجمه وحید مازندرانی ص 149)
لغت نامه دهخدا
(رِمْ ما)
کوهی است میان موصل و تکریت که مانند کمربندی زمین را در بر گرفته است. (از قاموس الاعلام ترکی ج 2). کوهی است میان تکریت و موصل و این همان کوهی است که بنام جبل حمرین نیز معروف است و می پندارند بر گرد گیتی محیط است. ابوزید گوید: کوه بارمارا دجله در نزدیکی سن میشکافد و سن در جانب شرقی دجله است و بنابراین دجله در دو کنارۀ آن جریان می یابد و در آن چشمه هایی است که دارای قیر و نفت باشند. کوه بارما از وسط جزیره، قسمت نزدیک مغرب و مشرق، امتداد می یابد تا سرانجام به کرمان می پیوندد و در آنجا بنام ماسبذان خوانده میشود. (از معجم البلدان ج 2)
لغت نامه دهخدا
تصویری از دایما
تصویر دایما
بطور پیوسته، همیشه، مداوم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دائما
تصویر دائما
پیوسته، روز و شب، مدام
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دارمک
تصویر دارمک
نوعی از مرو و آن مرو سفید باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دارا
تصویر دارا
دارنده، چیزدار، ثروتمند
فرهنگ لغت هوشیار
پارسی تازی گشته بازی دام گونه ای شتر رنگ که سد خانه سپید و سیاه و مهره های سنگی دارد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دراما
تصویر دراما
تازی از یونانی زیستواره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دارا
تصویر دارا
دارنده، مال دار، خدای تعالی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دارا
تصویر دارا
واجد، متمول
فرهنگ واژه فارسی سره
شب تا، شبی که ابر، ماه را بپوشاند
فرهنگ گویش مازندرانی
خرما، نام درختی است، خرمایی، رنگ خرمایی، نام گاو
فرهنگ گویش مازندرانی
نام قلعه ای قدیمی که ویرانه های آن بر نوک کوهی در ناییج
فرهنگ گویش مازندرانی
از انواع مار که بر روی درختان ظاهر شود
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع کلیجان رستاق ساری
فرهنگ گویش مازندرانی
گیاهی است طفیلی که بر تنه ی درختان روید و خوراک گاو است، کسی که به آسانی از درخت بالا رود
فرهنگ گویش مازندرانی