موضعی در ’میان سی’ از هزار جریب مازندران، (مازندران و استرآباد رابینو ص 121 و 124 بخش انگلیسی)، دهی از دهستان گلیجان رستاق بخش مرکزی شهرستان ساری، واقع در 39 هزارگزی جنوب ساری و دو هزارگزی خاوری راه عمومی دودانگه و رودخانه تجن، کوهستانی و جنگلی، معتدل و مرطوب و مالاریائی، دارای 300 تن سکنه، زبان فارسی و مازندرانی، آب از رود خانه تجن، محصول برنج و غلات و لبنیات، شغل اهالی زراعت و راه مالرو است، (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)
کوهی است میان موصل و تکریت که مانند کمربندی زمین را در بر گرفته است. (از قاموس الاعلام ترکی ج 2). کوهی است میان تکریت و موصل و این همان کوهی است که بنام جبل حُمرَین نیز معروف است و می پندارند بر گرد گیتی محیط است. ابوزید گوید: کوه بارمارا دجله در نزدیکی سن میشکافد و سن در جانب شرقی دجله است و بنابراین دجله در دو کنارۀ آن جریان می یابد و در آن چشمه هایی است که دارای قیر و نفت باشند. کوه بارما از وسط جزیره، قسمت نزدیک مغرب و مشرق، امتداد می یابد تا سرانجام به کرمان می پیوندد و در آنجا بنام ماسبذان خوانده میشود. (از معجم البلدان ج 2)
نام شهری از عیلام، حموربی شاه بابل ریم سین پادشاه عیلام را از این شهر به سال (2093 ق، م) بیرون راند، (ایران باستان ج 1 ص 120)، این شهر مرکز ستایش اوتو خداوند خورشید بود که بعد سامی نژادان آن را بنام شمش پرستیدند و اکنون آن محل را سنکره نامند، (فرهنگ ایران باستان آقای پورداود ج 1 ص 118)
دهی از دهستان عقیلی بخش عقیلی شهرستان شوشتر، دارای 150 تن سکنه، زبان اهالی فارسی لری و راه آنجا مال رو است، آن را پاگچ نیز گویند، (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)