جدول جو
جدول جو

معنی داراشکنه - جستجوی لغت در جدول جو

داراشکنه
ماده ای سمی که از ترکیب کلر و جیوه یا ترکیب جیوه و سم الفار به دست می آید
فرهنگ فارسی عمید
داراشکنه
(رْ اِ کَ نَ / نَ)
سمی است قتال و مصنوع از زیبق و سم الفار... و در مصر دواءالشعث خوانند. (انجمن آرا)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از داراشکوه
تصویر داراشکوه
دارای شکوه و قدرت مانند شکوه و قدرت دارا، داراشان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دارشکنک
تصویر دارشکنک
دارکوب، پرنده ای کوچک با پرهای سیاه، سفید، زرد و سبز که با پنجه های خود به تنه و شاخه های درخت می چسبد و حشرات را با منقار از زیر پوست درخت بیرون می آورد و می خورد
داربر، دارسنب، درخت سنبه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خاراشکن
تصویر خاراشکن
خاراشکاف، برای مثال یکی اسب باید مرا گام زن / سم او ز پولاد خاراشکن (فردوسی - ۲/۱۲۷ حاشیه)
فرهنگ فارسی عمید
(شُ)
کسی که شکوه و جلال او مانند دارا باشد:
داور داراشکوه، ای آنکه تاج آفتاب
از سر تعظیم برخاک جناب انداختی.
حافظ
لغت نامه دهخدا
(زَ دَ / دِ)
سخت محکم. آنکه سنگ خارا بشکند. قوی. بسیار سخت:
یکی اسب باید مرا گام زن
سم او ز پولاد خاراشکن.
فردوسی.
حبذا اسبی محجّل مرکبی تازی نژاد
نعل او پروین نشان و سم او خاراشکن.
منوچهری.
همواره پشت و یار من پوئیده بر هنجار من
خاراشکن رهوار من شبدیزخال ورخش عم.
لامعی.
، نام نسیجی است. قسمی جامه
لغت نامه دهخدا
(اَ کِ نَ)
جمع واژۀ ارکنت. رجوع به ارکنت شود: فلما علم الرؤساء فی وقته من الکهنه و الاراکنه... (عیون الانباء ج 1 ص 45 س 7)
لغت نامه دهخدا
تصویری از دارا شکوه
تصویر دارا شکوه
دارای شکوه و قدرت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از داراشان
تصویر داراشان
آنکه صاحب شان و شوکت دارا باشددارد آنکه سیرت پادشاهان دارد
فرهنگ لغت هوشیار
پرنده ایست کوچک از راسته بر شوندگان که در همه قاره ها (باستثنای استرالیا) زندگی میکند. پرهایش سیاه و سفید و زرد و سبزاست و مانند طوطی با پنجه از ساقه و شاخه های درخت بالا رود و با منقار خود حشرات را از زیر پوست درخت خارج کند و خورد دار توک درخت سنبه داربر دارشکنک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دارشکنک
تصویر دارشکنک
((ش کَ نَ))
دارکوب، پرنده ای که بر تنه درختان می نشیند و با منقار محکم و بلند خود از کرم های موجود در آن تغذیه می کند، درخت سنبه
فرهنگ فارسی معین
از مراتع نشتای عباس آباد
فرهنگ گویش مازندرانی
نوعی تاج خروس وحشی که ساقه ای سفید رنگ دارد
فرهنگ گویش مازندرانی