جدول جو
جدول جو

معنی داراشکنه

داراشکنه
ماده ای سمی که از ترکیب کلر و جیوه یا ترکیب جیوه و سم الفار به دست می آید
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با داراشکنه

داراشکنه

داراشکنه
سمی است قتال و مصنوع از زیبق و سم الفار... و در مصر دواءالشعث خوانند. (انجمن آرا)
لغت نامه دهخدا

داراشکوه

داراشکوه
دارای شکوه و قدرت مانند شکوه و قدرت دارا، داراشان
داراشکوه
فرهنگ فارسی عمید

داراشکوه

داراشکوه
کسی که شکوه و جلال او مانند دارا باشد:
داور داراشکوه، ای آنکه تاج آفتاب
از سر تعظیم برخاک جناب انداختی.
حافظ
لغت نامه دهخدا

داراشان

داراشان
آنکه صاحب شان و شوکت دارا باشددارد آنکه سیرت پادشاهان دارد
داراشان
فرهنگ لغت هوشیار

دارشکنک

دارشکنک
پرنده ایست کوچک از راسته بر شوندگان که در همه قاره ها (باستثنای استرالیا) زندگی میکند. پرهایش سیاه و سفید و زرد و سبزاست و مانند طوطی با پنجه از ساقه و شاخه های درخت بالا رود و با منقار خود حشرات را از زیر پوست درخت خارج کند و خورد دار توک درخت سنبه داربر دارشکنک
فرهنگ لغت هوشیار

دارشکنک

دارشکنک
دارکوب، پرنده ای کوچک با پرهای سیاه، سفید، زرد و سبز که با پنجه های خود به تنه و شاخه های درخت می چسبد و حشرات را با منقار از زیر پوست درخت بیرون می آورد و می خورد
داربُر، دارسُنب، دِرَخت سُنبه
دارشکنک
فرهنگ فارسی عمید

دارشکنک

دارشکنک
دارکوب، پرنده ای که بر تنه درختان می نشیند و با منقار محکم و بلند خود از کرم های موجود در آن تغذیه می کند، درخت سنبه
دارشکنک
فرهنگ فارسی معین