جدول جو
جدول جو

معنی خاراشکن

خاراشکن
خاراشکاف، برای مثال یکی اسب باید مرا گام زن / سم او ز پولاد خاراشکن (فردوسی - ۲/۱۲۷ حاشیه)
تصویری از خاراشکن
تصویر خاراشکن
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با خاراشکن

خاراشکن

خاراشکن
سخت محکم. آنکه سنگ خارا بشکند. قوی. بسیار سخت:
یکی اسب باید مرا گام زن
سم او ز پولاد خاراشکن.
فردوسی.
حبذا اسبی محجّل مرکبی تازی نژاد
نعل او پروین نشان و سم او خاراشکن.
منوچهری.
همواره پشت و یار من پوئیده بر هنجار من
خاراشکن رهوار من شبدیزخال ورخش عم.
لامعی.
، نام نسیجی است. قسمی جامه
لغت نامه دهخدا

خاراشتر

خاراشتر
جنسی از خاراست که شتر آنرا برغبت خورد خار شتر شتر خاراشتر خار
خاراشتر
فرهنگ لغت هوشیار

داراشان

داراشان
آنکه صاحب شان و شوکت دارا باشددارد آنکه سیرت پادشاهان دارد
داراشان
فرهنگ لغت هوشیار

بارافکن

بارافکن
بارانداز، جای بار انداختن، قسمتی از ساحل یا بندرگاه که در آنجا کشتی ها بارهای خود را خالی می کنند، بارافکن، جایی که کاروان فرود بیاید
بارافکن
فرهنگ فارسی عمید

خاراشکاف

خاراشکاف
آنکه یا آنچه سنگ خاره را می شکافد، برای مِثال ز خاریدن کوس خاراشکاف / پر افکند سیمرغ در کوه قاف (نظامی۵ - ۹۸۰)
خاراشکاف
فرهنگ فارسی عمید

خاراشتر

خاراشتر
خارِشُتُر، گیاهی خاردار با گل های خوشه ای سرخ یا سفید، برگ های کرک دار، تیغ های نوک تیز و طعم تلخ که در طب قدیم برای مداوای بیماری های جهاز هاضمه، سرطان و طاعون به کار می رفت
اُشتُرگیا، راویز، کَستیمه، کَسیمه، شُتُرخار، شُتُرگیا، اُشتُرخار
خاراشتر
فرهنگ فارسی عمید