معنی دادگی - جستجوی لغت در جدول جو
دادگی
(دَ / دِ)
حالت و چگونگی داده. صفت داده
ادامه...
حالت و چگونگی داده. صفت داده
لغت نامه دهخدا
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
تصویر دادلی
دادلی
(دخترانه)
شیرین و نمکین
ادامه...
شیرین و نمکین
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویر سادگی
سادگی
ساده و بی پیرایه بودن، بی آلایش بودن، کنایه از ساده دلی
ادامه...
ساده و بی پیرایه بودن، بی آلایش بودن، کنایه از ساده دلی
فرهنگ فارسی عمید
تصویر مادگی
مادگی
مقابل نری، ماده بودن، در علم زیست شناسی اندام مادۀ گل که شامل تخمدان و تخمک هاست، سوراخ جلو لباس که دگمه در آن جا می گیرد، جادگمه
ادامه...
مقابلِ نری، ماده بودن، در علم زیست شناسی اندام مادۀ گل که شامل تخمدان و تخمک هاست، سوراخ جلو لباس که دگمه در آن جا می گیرد، جادگمه
فرهنگ فارسی عمید
تصویر دادگیر
دادگیر
آنکه داد مظلوم از ظالم بستاند، داد گیرنده، انتقام گیرنده
ادامه...
آنکه داد مظلوم از ظالم بستاند، داد گیرنده، انتقام گیرنده
فرهنگ فارسی عمید
تصویر دایگی
دایگی
شیر دادن و پرستاری کودک، شغل و عمل دایه، دایه گری
دایگی کردن: دایه بودن، شیر دادن به کودک و پرستاری کردن او
ادامه...
شیر دادن و پرستاری کودک، شغل و عمل دایه، دایه گری
دایگی کردن: دایه بودن، شیر دادن به کودک و پرستاری کردن او
فرهنگ فارسی عمید
تصویر دادگر
دادگر
داد دهنده، عادل، داد گیرنده، باری تعالی
ادامه...
داد دهنده، عادل، داد گیرنده، باری تعالی
فرهنگ فارسی عمید
تصویر دادگری
دادگری
عمل دادگر، حکم کردن به عدل و داد
ادامه...
عمل دادگر، حکم کردن به عدل و داد
فرهنگ فارسی عمید
دادگیر
دادگیر
(خوَدْ / خُدْ کُ تَ / تِ)
که داد مظلوم از ظالم ستاند، دادستان، منتقم:
جهان دادخواه است و شه دادگیر
ز داور نباشد جهان را گزیر،
نظامی
ادامه...
که داد مظلوم از ظالم ستاند، دادستان، منتقم:
جهان دادخواه است و شه دادگیر
ز داور نباشد جهان را گزیر،
نظامی
لغت نامه دهخدا
تصویر دادنی
دادنی
آنچه که باید بدهند
ادامه...
آنچه که باید بدهند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر دادگر
دادگر
عادل
ادامه...
عادل
فرهنگ لغت هوشیار
دانگی
پولی که چند تن - که با هم به گردش روند - از جهت سهم هزینه خود پردازند. دانگی
ادامه...
پولی که چند تن - که با هم به گردش روند - از جهت سهم هزینه خود پردازند. دانگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر دایگی
دایگی
شیر دادن و پرستاری کودک
ادامه...
شیر دادن و پرستاری کودک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر سادگی
سادگی
ساده بودن، عاری بودن از نقش و نگار
ادامه...
ساده بودن، عاری بودن از نقش و نگار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر بادگی
بادگی
بادگیر
ادامه...
بادگیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر دادگری
دادگری
عمل دادگر عدالت، حکومت به عدل و داد
ادامه...
عمل دادگر عدالت، حکومت به عدل و داد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر مادگی
مادگی
مقابل نری، ماده بودن، سوراخ جلو لباس که تکمه در آن جای میگیرد
ادامه...
مقابل نری، ماده بودن، سوراخ جلو لباس که تکمه در آن جای میگیرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر دایگی
دایگی
((یِ))
شیر دادن و پرستاری از کودک
ادامه...
شیر دادن و پرستاری از کودک
فرهنگ فارسی معین
تصویر مادگی
مادگی
((دِ))
جای دکمه، آن بخشی از گیاه که ماده گل را تشکیل می دهد، عضو تولیدمثل در جنس ماده
ادامه...
جای دکمه، آن بخشی از گیاه که ماده گل را تشکیل می دهد، عضو تولیدمثل در جنس ماده
فرهنگ فارسی معین
تصویر سادگی
سادگی
((دَ یا دِ))
بدون نقش و نگار، خالص و بی غش، ساده لوحی 4- همواری، صافی، آسانی، سهولت، بدون زینت و زیور
ادامه...
بدون نقش و نگار، خالص و بی غش، ساده لوحی 4- همواری، صافی، آسانی، سهولت، بدون زینت و زیور
فرهنگ فارسی معین
تصویر دادگر
دادگر
((گَ))
داددهنده، عادل، یکی از صفات باری تعالی
ادامه...
داددهنده، عادل، یکی از صفات باری تعالی
فرهنگ فارسی معین
تصویر دادگری
دادگری
عدل، احقاق، عدالت
ادامه...
عدل، احقاق، عدالت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویر دادگر
دادگر
عادل
ادامه...
عادل
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویر سادگی
سادگی
Artlessness, Blandness, Naive, Plainness, Simplicity
ادامه...
Artlessness, Blandness, Naive, Plainness, Simplicity
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویر سادگی
سادگی
سادِگی
simplicité, naïf, ordinaire
ادامه...
simplicité, naïf, ordinaire
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویر سادگی
سادگی
سادِگی
простота , наивный , заурядность
ادامه...
простота , наивный , заурядность
دیکشنری فارسی به روسی
تصویر سادگی
سادگی
سادِگی
Natürlichkeit, Einfachheit, naiv, Schlichtheit, Gewöhnlichkeit
ادامه...
Natürlichkeit, Einfachheit, naiv, Schlichtheit, Gewöhnlichkeit
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویر سادگی
سادگی
سادِگی
простота , наївний , звичайність
ادامه...
простота , наївний , звичайність
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویر سادگی
سادگی
سادِگی
prostota, naiwny, zwyczajność
ادامه...
prostota, naiwny, zwyczajność
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویر سادگی
سادگی
سادِگی
天真 , 单调 , 天真的 , 朴素 , 简单 , 平凡
ادامه...
天真 , 单调 , 天真的 , 朴素 , 简单 , 平凡
دیکشنری فارسی به چینی
تصویر سادگی
سادگی
سادِگی
ingenuidade, simplicidade, ingênuo, ordinariedade
ادامه...
ingenuidade, simplicidade, ingênuo, ordinariedade
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویر سادگی
سادگی
سادِگی
semplicità, ingenuo, ordinarietà
ادامه...
semplicità, ingenuo, ordinarietà
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویر سادگی
سادگی
سادِگی
ingenuidad, sencillez, ingenuo, simplicidad, ordinariedad
ادامه...
ingenuidad, sencillez, ingenuo, simplicidad, ordinariedad
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویر سادگی
سادگی
سادِگی
eenvoud, eenvoudigheid, naïef, gewoonheid
ادامه...
eenvoud, eenvoudigheid, naïef, gewoonheid
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویر سادگی
سادگی
سادِگی
सरलता , सादगी , भोला , सादगी , साधारणता
ادامه...
सरलता , सादगी , भोला , सादगी , साधारणता
دیکشنری فارسی به هندی