جدول جو
جدول جو

معنی دادرسی - جستجوی لغت در جدول جو

دادرسی
به داد کسی رسیدن، به دادخواهی دادخواه رسیدگی کردن، محاکمه
تصویری از دادرسی
تصویر دادرسی
فرهنگ فارسی عمید
دادرسی
(رَ / رِ)
عمل دادرس. قضاء، محاکمه.
- دیوان دادرسی دارائی، دیوان محاکمات مالیه
لغت نامه دهخدا
دادرسی
به داد مظلوم رسیدن، رسیدگی به دادخواهی دادخواه، محاکمه
تصویری از دادرسی
تصویر دادرسی
فرهنگ فارسی معین
دادرسی
احقاق
تصویری از دادرسی
تصویر دادرسی
فرهنگ واژه فارسی سره
دادرسی
بازپرسی، داوری، قضاوت، محاکمه
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از دادعلی
تصویر دادعلی
(پسرانه)
داد (فارسی) + علی (عربی)، آنکه عدل و دادی چون علی (ع) دارد
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از دادپرس
تصویر دادپرس
دادجو، دادخواه، خواهان عدالت، درخواست کنندۀ عدل و داد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دادرس
تصویر دادرس
کسی که به داد ستمدیده ای برسد و به دادخواهی کسی رسیدگی کند، دادرسنده، در علم حقوق قاضی، حاکم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بازرسی
تصویر بازرسی
کار و عمل بازرس، تفتیش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بادسری
تصویر بادسری
عجب، تکبر، خودخواهی، برای مثال آنکه در او بادسری راه کرد / هم به پریدن سرش آگاه کرد (امیرخسرو۱ - ۱۱۶)، گردنکشی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دادگری
تصویر دادگری
عمل دادگر، حکم کردن به عدل و داد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نادرستی
تصویر نادرستی
نادرست بودن، ناراستی، تقلب، خیانت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نادرست
تصویر نادرست
غلط، شکسته، معیوب، شخص متقلب و بدکار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دادپرسی
تصویر دادپرسی
عمل دادپرس، دادخواهی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دسترسی
تصویر دسترسی
قدرت، توانایی، قدرت دست یافتن به چیزی، توانگری
فرهنگ فارسی عمید
ویلیام ناکس دارسی تبعۀ انگلستان در سال 1848 میلادی به جهان آمد، در 17سالگی با خانوادۀ خود به استرالیا مهاجرت کرد، پدرش وکیل دعاوی بود و به این ترتیب فرزند خود را نیز به آموزش علم حقوق ترغیب کرد، دیری نگذشت که ویلیام نیز پیشۀ پدر را پیش گرفت و سالیانی وکیل دادگستری بود، روزی شخصی بنام ’ساندی مورگان’ یک قطعه سنگ کوارتز به او نشان داد و او را به استخراج معادن، بخصوص معدن طلا تشویق کرد، بزودی با استخراج معادن طلای آن سامان، دارسی دولتمند شد و به لندن بازگشت، یک مرد ارمنی بنام ’کتابچی خان’ که روزی رئیس گمرکات ایران بود و از وجود نفت و منابع دیگر در خاک ایران آگاهی داشت فرزندان خود را برای تحصیل به اروپا فرستاده و بوسیلۀ آنها ’سرهانری ولف’ را وادار کرده بود که با دارسی وارد مذاکره شود و به دارسی اطمینان بدهد که در خاک ایران به نفت خواهد رسید، تاریخ این داستان مقارن آغاز پادشاهی مظفرالدین شاه است، در زمان او چون خودش مرد توانایی نبود نفوذ دولت های روس و انگلیس در ایران بیشتر شد و هر کدام در گرفتن امتیازات مختلف از دولت ایران بر یکدیگر پیشی جستند سرانجام در 28 ماه مه 1901 بموجب امتیازی، استخراج معادن نفت سراسر ایران بجز استانهای شمالی (آذربایجان - گیلان - مازندران - گرگان و خراسان) به دارسی داده شد، دارسی از نقاطی که آتشکده های ایران باستان درآن بود شروع بکاوش کرد و از فارس تا کوهپایه های آرارات همه جا را کند و کاوید و سرانجام ناامید شد، بویژه بانکهای انگلیسی هم دیگر به او اعتباری نمیدادند و مردم انگلستان این مرد سخت کوش را دیوانه میشمردند، او بار دیگر قرارداد تازه ای با دولت ایران بست که بموجب آن از 1901 تا 66 سال بعد اختیار هرگونه کاوش وخاک برداری به او داده شد، سرانجام بقول خودش ایران ’وطن ثانی’ او گردید، چرچیل نخست وزیر سابق انگلستان موجباتی پیش آورد که بتواند این امتیاز را در اختیار دولت انگلیس قرار دهد و در ماه مه 1914 که اندک اندک جنگ جهانی درمیگرفت، لایحۀ خرید سهام شرکت نفت انگلیس و ایران را از مجلس گذراند و به این ترتیب قرارداد ویلیام ناکس دارسی متعلق بدولت انگلیس شد، (از کتاب طلای سیاه یا بلای ایران ابوالفضل لسانی صص 48 - 51)
لغت نامه دهخدا
(تَ کَ دَ)
قضاء. محاکمه کردن. اجرای قانون کردن. اجرای عدالت کردن
لغت نامه دهخدا
(پُ)
عمل دادپرس. دادخواهی
لغت نامه دهخدا
اداره ای در دادگستری که تحت نظر داد ستان کار کند اداره مدعی عمومی یا دادسرای نظامی استان اداره ای در دادگستری که مرکب است از یک دادستان و یک دادیار برای هر شعبه پارکه استیناف. یا دادسرای شهرستان اداره ای در دادگستری که مرکب است یک دادستان و یک دادیار پارکه بدایت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از داد رسی
تصویر داد رسی
به داد مظلوم رسیدن، رسیدگی به داد خواهی دادخواه محاکمه محاکمه
فرهنگ لغت هوشیار
آنکه به داد مظلوم رسد، کسی که به دادخواهی رسیدگی کند. داور قاضی نشسته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از داد رس
تصویر داد رس
قاصی، حاکم، کسیکه بداد ستمدیده ای برسد
فرهنگ لغت هوشیار
از گیاهان گل سرخ ژاپونی اوتنجه گیاهی است از تیره انگور فرنگی که همیشه سبز است. برگهایش درشت و بیضی شکل و گلهایش بی بو و بشکل خوشه بهم چسبیده معمو رنگ گلهایش صورتی است ولی گونه هایی از آن با گلهای سفید آبی قرمز بنفش هم دیده شده غالبازینتی و بیشتر سایه طلب است و در گلدان کاشته میشود و اصلش از چین و ژاپون است گل ادریس گل ژاپونی گل ادریسی ارتنجه اورتنجه ایدرنجیه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بازرسی
تصویر بازرسی
عمل بازرس تفتیش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دسترسی
تصویر دسترسی
قدرت و توانائی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دارسین
تصویر دارسین
پارسی تازی گشته دارچین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دادگری
تصویر دادگری
عمل دادگر عدالت، حکومت به عدل و داد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دادرس
تصویر دادرس
((رِ یا رَ))
کسی که به دادخواهی رسیدگی کند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نادرست
تصویر نادرست
باطل، غلط
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از نادرستی
تصویر نادرستی
خطا
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از دادگری
تصویر دادگری
عدل، احقاق، عدالت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از دادیکی
تصویر دادیکی
حقوقی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از دادرس
تصویر دادرس
قاضی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از دادوری
تصویر دادوری
قضاوت
فرهنگ واژه فارسی سره
دادبیگ، دادده، دادگر، داور، عادل، فریادرس، قاضی، میرداد
فرهنگ واژه مترادف متضاد