درختی است که دارای ساقه های پیچنده است وآن را عشقه گویند، مهر بانک لبلاب، رجوع به لبلاب، عشقه، عشق پیچان و مهربانک شود، و در تداول جنگلبانی بر همه انواع درختان پیچنده اطلاق شود
درختی است که دارای ساقه های پیچنده است وآن را عشقه گویند، مهر بانک لبلاب، رجوع به لبلاب، عشقه، عشق پیچان و مهربانک شود، و در تداول جنگلبانی بر همه انواع درختان پیچنده اطلاق شود
کنایه از مردم تهی دست. (برهان) (آنندراج) (انجمن آرا) (شرفنامۀ منیری) (هفت قلزم) (ناظم الاطباء). مفلس. (غیاث) : بر خاک در تو جان فشاندیم معلومت شد که باددستیم. سیدحسن غزنوی. رجوع به باد شود.
کنایه از مردم تهی دست. (برهان) (آنندراج) (انجمن آرا) (شرفنامۀ منیری) (هفت قلزم) (ناظم الاطباء). مفلس. (غیاث) : بر خاک در تو جان فشاندیم معلومت شد که باددستیم. سیدحسن غزنوی. رجوع به باد شود.
دوستدار دین: پدرت این جهاندار دیندوست مرد که هرگز نزد بر کسی باد سرد، فردوسی، بخل نزدیک تو کفراست و سخا نزد تو دین مرد دیندوست بود آری از کفر بری، فرخی
دوستدار دین: پدرت این جهاندار دیندوست مرد که هرگز نزد بر کسی باد سرد، فردوسی، بخل نزدیک تو کفراست و سخا نزد تو دین مرد دیندوست بود آری از کفر بری، فرخی
بمعنی زادخور است که پیر سالخورده باشد. (برهان قاطع) (آنندراج) ، شخصی که چیزی کم خورد و ضعیف و نحیف باشد. (برهان قاطع) (آنندراج) ، کودکی که از بیماری کلان نگردد، الائتنان. (منتهی الارب در مادۀ ت ن ن). قصیع. کلانسال خرد، الشباب. (السامی فی الاسامی). طفلی که نمو او کم است و مبتلا به لاغری و نقصان قوه نامیه باشد، شخصی که هر چه دارد صرف کند. (برهان قاطع) (آنندراج)
بمعنی زادخور است که پیر سالخورده باشد. (برهان قاطع) (آنندراج) ، شخصی که چیزی کم خورد و ضعیف و نحیف باشد. (برهان قاطع) (آنندراج) ، کودکی که از بیماری کلان نگردد، الائتنان. (منتهی الارب در مادۀ ت ن ن). قصیع. کلانسال خرد، الشباب. (السامی فی الاسامی). طفلی که نمو او کم است و مبتلا به لاغری و نقصان قوه نامیه باشد، شخصی که هر چه دارد صرف کند. (برهان قاطع) (آنندراج)
وی پسر مصاحب بیگ افغانی است. در جنگی که بحوالی قلعۀ ناحیۀ النگ افغانستان اتفاق افتاد و همایون شاه پادشاه بابری هندوستان قصد حمله به این قلعه کرد، میزرا کامران که قبلاً بر قلعه دست یافته بود سه پسر خردسال ناموس بیگ را بقتل آورد و از دیوار قلعه بپایین انداخت مردم درونی و بیرونی قلعه از بی مروتی میرزا کامران آزرده خاطر گشتند و سرداربیگ پسر قراچه بیگ و خدادوست پسر میرزا مصاحب بیگ را بکنگره های قلعه بسته و آویختند. رجوع به تاریخ شاهی ص 319 و اکبرنامه ص 264 شود
وی پسر مصاحب بیگ افغانی است. در جنگی که بحوالی قلعۀ ناحیۀ النگ افغانستان اتفاق افتاد و همایون شاه پادشاه بابری هندوستان قصد حمله به این قلعه کرد، میزرا کامران که قبلاً بر قلعه دست یافته بود سه پسر خردسال ناموس بیگ را بقتل آورد و از دیوار قلعه بپایین انداخت مردم درونی و بیرونی قلعه از بی مروتی میرزا کامران آزرده خاطر گشتند و سرداربیگ پسر قراچه بیگ و خدادوست پسر میرزا مصاحب بیگ را بکنگره های قلعه بسته و آویختند. رجوع به تاریخ شاهی ص 319 و اکبرنامه ص 264 شود
که دوست نباشد، که مهربان نیست، نامهربان: و از دست زنان نادوست و ناکدبانو بگریز که گفته اند کدخدا رود بود وکدبانو رودبند اما نه چنانکه چیز ترا در دست گیرد ونگذارد که تو بر چیز خود مالک باشی، (قابوسنامه)
که دوست نباشد، که مهربان نیست، نامهربان: و از دست زنان نادوست و ناکدبانو بگریز که گفته اند کدخدا رود بود وکدبانو رودبند اما نه چنانکه چیز ترا در دست گیرد ونگذارد که تو بر چیز خود مالک باشی، (قابوسنامه)