جدول جو
جدول جو

معنی دار دوست

دار دوست
هر گیاه پیچنده مانند عشقه که به درخت مجاور خود بپیچد و بالا برود
تصویری از دار دوست
تصویر دار دوست
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با دار دوست

داردوست

داردوست
درختی است که دارای ساقه های پیچنده است وآن را عشقه گویند، مهر بانک لبلاب، رجوع به لبلاب، عشقه، عشق پیچان و مهربانک شود، و در تداول جنگلبانی بر همه انواع درختان پیچنده اطلاق شود
لغت نامه دهخدا

بشر دوست

بشر دوست
مردمدوست کسی که نوع بشر را مطلقا دوست داشته باشد دوستار مردم انسان دوست
فرهنگ لغت هوشیار

سفر دوست

سفر دوست
از محل خود به جایی دور رفتن مسافرت کردن، مردن در گذشتن
سفر دوست
فرهنگ لغت هوشیار

قمار دوست

قمار دوست
کسی که قمار را دوست دارد: کس نباشد قمار دوست چو او زان همه طایفه هموست هم. (مسعود سعد 566)
فرهنگ لغت هوشیار

مال دوست

مال دوست
افزاری توانگری، چار پا داری ستور داری، دامپروری زر بنده، زفت مال پرست، ممسک بخیل
فرهنگ لغت هوشیار

دانش دوست

دانش دوست
آنکه علم و دانش را دوست دارد، دوستدار دانش، دوستدار علم و فضل
دانش دوست
فرهنگ فارسی عمید