معنی دار دوست دار دوست هر گیاه پیچنده مانند عشقه که به درخت مجاور خود بپیچد و بالا برود تصویر دار دوست فرهنگ فارسی عمید
داردوست داردوست درختی است که دارای ساقه های پیچنده است وآن را عشقه گویند، مهر بانک لبلاب، رجوع به لبلاب، عشقه، عشق پیچان و مهربانک شود، و در تداول جنگلبانی بر همه انواع درختان پیچنده اطلاق شود لغت نامه دهخدا
بشر دوست بشر دوست مردمدوست کسی که نوع بشر را مطلقا دوست داشته باشد دوستار مردم انسان دوست فرهنگ لغت هوشیار
قمار دوست قمار دوست کسی که قمار را دوست دارد: کس نباشد قمار دوست چو او زان همه طایفه هموست هم. (مسعود سعد 566) فرهنگ لغت هوشیار
مال دوست مال دوست افزاری توانگری، چار پا داری ستور داری، دامپروری زر بنده، زفت مال پرست، ممسک بخیل فرهنگ لغت هوشیار