جدول جو
جدول جو

معنی دائبان - جستجوی لغت در جدول جو

دائبان
(ءِ)
روز و شب. (منتهی الارب). دائبین. (ترجمان القرآن جرجانی)
لغت نامه دهخدا
دائبان
شب و روز
تصویری از دائبان
تصویر دائبان
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از باغبان
تصویر باغبان
(پسرانه)
باغبان (نگارش کردی: باخهوان)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از بازبان
تصویر بازبان
(پسرانه)
کسی که باز را برای شکار تربیت می کند (نگارش کردی: بازهوان)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از دارمان
تصویر دارمان
(پسرانه)
از شخصیتهای شاهنامه، نام یکی از سرداران خسروپرویز پادشاه ساسانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از بالبان
تصویر بالبان
(پسرانه)
نوعی پرنده شکاری (نگارش کردی: باهوان)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از باغبان
تصویر باغبان
کسی که پیشه اش پرورش گل ها و درختان باغ است، نگهبان باغ، باغ پیرا
فرهنگ فارسی عمید
زمینی که در آن دانه ها یا قلمه های درختان را بکارند تا پس از سبز شدن به جای دیگر انتقال بدهند، تخمدان، دانه دان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از داستان
تصویر داستان
افسانه، سرگذشت، حکایت دستان، قصه، مثل
داستان راندن: کنایه از داستان گفتن، قصه گفتن، حکایت کردن
داستان زدن: افسانه گفتن، مثل زدن، برای مثال شگفت آمدش داستانی بزد / که دیوانه خندد ز کردار خود (فردوسی - ۳/۳۷۶)
داستان شدن: کنایه از مشهور شدن، بلندآوازه شدن، برای مثال از مردمی میان جهان داستان شدی / جز داستان خویش دگر داستان مخوان (فرخی - ۲۹۷)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از باژبان
تصویر باژبان
مامور وصول باج و خراج، باج دار، باژدار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بازبان
تصویر بازبان
بازدار، کسی که بازهای شکاری را رام و تربیت می کرد، بازیار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دادران
تصویر دادران
رانندۀ داد، دادگستر، برای مثال ذبیح الله او بد ز پیغمبران / پسندیدۀ داور دادران (شمسی - لغتنامه - دادران)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بادبان
تصویر بادبان
پرده ای که در کشتی بادی نصب می کنند برای استفاده از قوۀ وزش باد جهت حرکت دادن کشتی، خیمۀ کشتی، شراع، گریبان، سرآستین
بادبان اخضر: بادبان سبز، کنایه از آسمان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دارباز
تصویر دارباز
کسی که در بلندی روی ریسمان راه برود و بازی کند، ساروباز، بندباز، رسن باز
فرهنگ فارسی عمید
(اِ تِ)
رجوع به ایبان شود
لغت نامه دهخدا
(ءِ)
رجوع به نایبان شود
لغت نامه دهخدا
(یِ)
دائبان. (منتهی الارب). روز و شب. (مهذب الاسماء)
لغت نامه دهخدا
(ءِ بَ)
روز و شب. دائبان. (ترجمان القرآن جرجانی)
لغت نامه دهخدا
ملکی بود بر بعضی از شام و موصل و در کتاب سیر چنان است که از آل جفنه بود و بتی داشت، نام آن افلون (ظاهراً: قلون) و بیرون شهرش آورده بود و آتشی عظیم بلند کرده و می گفت: هر که این بت را سجده نکنددر آتش اندازمش ... (مجمل التواریخ و القصص ص 223)
لغت نامه دهخدا
تصویری از تاکبان
تصویر تاکبان
نگهدارنده و محافظ تاک، باغبان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دائمون
تصویر دائمون
دایمون یونانی همزاد، دیوک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دارباز
تصویر دارباز
کسی که روی ریسمان حرکات جالب انجام دهد بند باز ریسمان باز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از داربام
تصویر داربام
چوب بزرگی که بدان بام را پوشانند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از داستان
تصویر داستان
حکایت، نقل، قصه، سرگذشت، حدیث، افسانه، حادثه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دالباب
تصویر دالباب
دانش ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بادبان
تصویر بادبان
پرده ای است که بر تیر کشتی می بندند، خیمه کشتی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باغبان
تصویر باغبان
کسی که نگاهدارنده باغ باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باژبان
تصویر باژبان
ماء مور وصول باج خراج ستان محصل مالیات
فرهنگ لغت هوشیار
زمینی که شاخه های درخت را در آن فرو برند تا سبز شود و از آنجا به جای دیگر نقل کنند تخمدان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بادبان
تصویر بادبان
پارچه ای که به دکل کشتی بندند تا با وزیدن باد کشتی به حرکت درآید، شراع، آستین، گریبان، قبا، کنایه از آدم سبکسری که با مردم موأنست کند، پیاله، ساغر، پس و پیش گریبان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از باغبان
تصویر باغبان
کسی که نگهبانی و پرورش گل های باغ را به عهده دارد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دارباز
تصویر دارباز
داربازنده، کسی که روی ریسمان حرکات جالب انجام دهد، بندباز، ریسمان باز
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دادگان
تصویر دادگان
جمع دده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از داستان
تصویر داستان
سرگذشت، قصه، حکایت، مشهور، زبانزد خاص و عام
فرهنگ فارسی معین
تصویری از داستان
تصویر داستان
قصه، اسطوره، روایت، حکایت
فرهنگ واژه فارسی سره