جدول جو
جدول جو

معنی خینگان - جستجوی لغت در جدول جو

خینگان
نام دو رشته کوه در آسیای شرقی است یکی خینگان بزرگ که از رود آمور وارگون تا رود لیائو امتداد دارد و دیگر خینگان کوچک که شاخه ای از خینگان بزرگ است و عمده در امتداد رود آمور واقع است
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از خانگاه
تصویر خانگاه
خانه، سرا، خانقاه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خاندان
تصویر خاندان
خانواده، دودمان، برای مثال مگر دشمن خاندان خودی / که با خانمان ها پسندی بدی (سعدی - لغت نامه - خاندان)
فرهنگ فارسی عمید
معبر عمومی در شهرها که مردم از طرفین آن و وسایل نقلیه در وسط آن رفت و آمد می کنند، راه راست و هموار در باغ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خانمان
تصویر خانمان
خانه، زن و فرزند، اهل خانه، برای مثال غریب اگرچه وزیر شه جهان باشد / همیشه میل دلش سوی خانمان باشد (ابن یمین - لغت نامه - خانمان)، خانه و اسباب خانه، اسباب زندگانی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ترنگان
تصویر ترنگان
بادرنگبویه، گیاهی یک ساله با برگ های بیضی دندانه دار، گل های بنفش و شاخه های باریک که گل آن مصرف دارویی دارد و برای عطرسازی هم به کار می رود، بادرو، ترنجان، بادرونه، بادرویه، بادرنجبویه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تیرگان
تصویر تیرگان
روز سیزدهم تیرماه، جشنی که در این روز در ایران باستان، برپا می کرده اند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خزندگان
تصویر خزندگان
جانورانی مهره دار و خون سرد، با پوستی فلس دار و دست و پای کوتاه یا بدون دست و پا که هنگام حرکت شکمشان بر روی زمین کشیده می شود مانند تمساح، سوسمار، مار و لاک پشت
فرهنگ فارسی عمید
دهی است از دهستان درجزین بخش رزن شهرستان همدان، واقع در 7 هزارگزی جنوب رزن و 2 هزارگزی شوسۀ رزن به همدان که 290 تن سکنه دارد، آب آن از قنات و محصول آن غلات و حبوبات و صیفی و لبنیات و شغل اهالی زراعت و راه مالرو است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(خَ دَ)
ده کوچکی است از دهستان شهر آسمان بخش ساردوئیه شهرستان جیرفت. واقع در 53هزارگزی جنوب باختری ساردوئیه و 18هزارگزی جنوب راه مالرو بافت - ساردوئیه. این محل دارای بیست تن سکنه می باشد که ساکنین آن از طایفۀکوهستانی هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
تصویری از خاندان
تصویر خاندان
آل، قبیله، اهلیت، عترت، خانمان، خانواده
فرهنگ لغت هوشیار
راه گشاده و هموار در شهر که مردم و وسائل نقلیه در آن رفت و آمد کنند
فرهنگ لغت هوشیار
نام دسته ای از جانوران است که حشرات الارض نیز مینامند مانند، مار و سوسمار و جزآن
فرهنگ لغت هوشیار
راه گشاده و همواری که برای عبور و مرور در باغ سازند و کناره های آنرا گل کاری کنند، هر کوی مستقیم و فراخ و دراز که اطراف آن درخت و گل باشد، راه گشاد و هموار در شهر که مردم از آن عبور کنند
فرهنگ لغت هوشیار
خانه سرا، محلی که درویشان و مرشدان در آن سکونت کنند و رسوم و آداب تصوف را اجرا نمایند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خانمان
تصویر خانمان
خانه با اهل خانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خاصگان
تصویر خاصگان
ندیمان، نزدیکان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تیرگان
تصویر تیرگان
نام روز سیزدهم از ماه تیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بینشان
تصویر بینشان
بیعلامت بدون وجه مشخص
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آونگان
تصویر آونگان
آویخته معلق آونگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خیابان
تصویر خیابان
جاده، راه عریض و هموار در شهر که مردم از آن عبور کنند و اطراف آن مغازه یا خانه باشد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خانگاه
تصویر خانگاه
خانه، سرا، محلی که درویشان و مرشدان در آن سکونت کنند و رسوم و آداب تصوف را اجرا نمایند، خانقاه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خانمان
تصویر خانمان
((نْ یا نُ))
دار و ندار، خانه و هر آن چه که متعلق به آن است، خان و مان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خزندگان
تصویر خزندگان
((خَ زَ دَ))
جمع خزنده، در اصطلاح حیوان شناسی به جانورانی که به دلیل کوتاهی دست و پا شکمشان روی زمین کشیده می شود گفته می شود. بعضی هم دست و پا ندارند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تیرگان
تصویر تیرگان
((رْ یا رَ))
جشنی که ایرانیان در روز سیزده از ماه تیر (تیر روز) برپا می کنند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آونگان
تصویر آونگان
((وَ))
آویخته، معلق، آونگ
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بیوگان
تصویر بیوگان
عروس
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از خانگاه
تصویر خانگاه
خانقاه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از خاندان
تصویر خاندان
آل
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اینگاه
تصویر اینگاه
حالا، حال
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از آونگان
تصویر آونگان
معلق
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از آیندگان
تصویر آیندگان
Posterity
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از آیندگان
تصویر آیندگان
потомство
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از آیندگان
تصویر آیندگان
Nachwelt
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از آیندگان
تصویر آیندگان
нащадки
دیکشنری فارسی به اوکراینی