جدول جو
جدول جو

معنی ترنگان

ترنگان
بادرنگبویه، گیاهی یک ساله با برگ های بیضی دندانه دار، گل های بنفش و شاخه های باریک که گل آن مصرف دارویی دارد و برای عطرسازی هم به کار می رود، بادرو، ترنجان، بادرونه، بادرویه، بادرنجبویه
تصویری از ترنگان
تصویر ترنگان
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با ترنگان

ترنگان

ترنگان
بادرنگبویه و بالنگبویه باشد وترنجان معرب آن است. (برهان) (از ناظم الاطباء) (از انجمن آرا) (از آنندراج). و آن را به عربی مفرح القلب المحزون خوانند. (برهان). و رجوع به ترنجان شود
لغت نامه دهخدا

ترنجان

ترنجان
پارسی تازی گشته ترنگان باد رنگبویه بالنگو از گیاهان باد رنجبویه
ترنجان
فرهنگ لغت هوشیار

ترنیان

ترنیان
سبد بزرگی که از ترکه های درخت می بافند، تَریان، تَرینان
ترنیان
فرهنگ فارسی عمید

ترنجان

ترنجان
بادرَنگبویه، گیاهی یک ساله با برگ های بیضی دندانه دار، گل های بنفش و شاخه های باریک که گل آن مصرف دارویی دارد و برای عطرسازی هم به کار می رود، بادرو، تُرُنگان، بادرونه، بادرویه، بادرَنجبویه
ترنجان
فرهنگ فارسی عمید

ترلنگان

ترلنگان
درخواست عمرو زندگی از خدا. (ناظم الاطباء) ، زنده کننده و پدیدآرندۀ همه تعالی و تقدس، یعنی محیی و خالق. (لسان العجم شعوری ج 1 ورق 301 ب از شرفنامه)
لغت نامه دهخدا

ترنشان

ترنشان
دزی در ذیل قوامیس عرب این کلمه را معادل گل دکمه آورده است. و سعیدنفیسی در فرهنگ فرانسه بفارسی در ذیل ’بلوئه’ آورد: گل دگمه (طهران) بوته نان روغنی (خراسان) حسن بک اودی (خرقان) ترنشان، ترنجان. - انتهی. گیاهی است با گلهای آبی در میان کشتزارهااز خانوادۀ کمپوزاسه
لغت نامه دهخدا

ترنجان

ترنجان
معرب ترنگان است که بادرنجبویه باشد که آنهم بادرنگبویه است. (برهان) (آنندراج). ترنگان و بادرنجبویه. (ناظم الاطباء). در کتب طبی بادرنجبویه هم میگویند و عوام آنرا گیاه قوان نامند، رایحه ای خوش و قریب به ترنج دارد. (ازفرهنگ شعوری ج 1 ورق 308 الف) از اقسام ریحان و گیاه خوشبویی است و بادرنجبویه و بادرنبویه و بادربویه هم میگویند چنین است در اختیارات بدیعی. (شعوری ایضاً ج 1 ورق 287 ب). نوعی از بادرنجبویه است که بجای سبزی میخورند. (تحفۀ حکیم مؤمن). بقلۀ اترجیه. (تحفۀ حکیم مؤمن). نام عامیانۀ بادرنجبویه است. (لکلرک ج 1 ص 184). و رجوع به بادرنجبویه و لکلرک ج 1 ص 183 و 310 شود، کرفس. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا