- خیلولت
- پنداشتن
معنی خیلولت - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پنداشتن
فرانسوی پیر یار دختر جوانی که مردان پیر را همراهی کند. مونث ژیگولو دختری که همواره در مجالس لهو و لعب و رقص حضور یابد و وقت خود را به بطالت گذراند
تک سمان
خوابیدن در نیمروز، خواب نیمروز، خواب
خواب نیمروز خواب چاشتگاه نیمروزان خفتن، خواب چاشتگاه: امیر محمود چون بدین حال واقف گشت وقت قیلوله به خرگاه آمد و این سخن با نوشتگین خاصه خادم بگفت. توضیح از این عبارت چهار مقاله بر می آید که به معنی خواب بعد از ظهر هم استعمال می شده: پس بدیوان تا نماز پیشین بماندی. و چون بازگشتی بخوان آمدی. جماعتی با او نان بخوردندی. پس به قیلوله مشغول شدی و چون برخاستی نماز بکردی و پیش شاهنشاه شدی و تا نماز دیگر پیش او مفاوضه و محاوره بودی
معادل هزار ولت
((گُ لِ))
فرهنگ فارسی معین
مؤنث ژیگولو، دختری که همواره در مجالس لهو و لعب و رقص حضور یابد و وقت خود را به بطالت گذراند
سریانی دوازدهمین ماه سال سریانی برابر با آذر دوازدهمین ماه سال سریانی مطابق سپتامبر فرنگی بین آب و تشرین اول
خوشررفتاری نرمی، تابانی
پوشاندن پوستین پوشاندن
ماه نهم تقویم شمسی بعضی کشورهای عربی، بین آب و تشرین اول، مطابق ماه سپتامبر، دارای ۳۰ روز، دوازدهمین ماه تقویم عرفی یهود، از ماه های تقویم سریانی
به روزخفتن
دوازدهمین ماه سال سریانی، مطابق سپتامبر فرنگی
((لُ))
فرهنگ فارسی معین
شمعک، طبقه همکف ساختمان که ارتفاع آن از بقیه طبقه ها کمتر است و معمولاً به عنوان پارکینگ و موتورخانه و یا انباری استفاده می شود
خلوت ها، فاقد ازدحام و شلوغی مثلاً شهر خلوت، تنهایی ها، تنها ماندن با معشوق، جاهای فاقد ازدحام و شلوغی، در تصوف دوری گزیدن سالکان از مردم برای تزکیه نفس، جمع واژۀ خلوت
تنهایی
انزوا، عزلت
کم گوشت لاغر
جمع خیل
فاقد ازدحام و شلوغی مثلاً شهر خلوت، تنهایی، تنها ماندن با معشوق، جای فاقد ازدحام و شلوغی، در تصوف دوری گزیدن سالک از مردم برای تزکیۀ نفس
خیل ها، گروه ها، گروه سواران ها، قبیله ها، طایفه ها، جمع واژۀ خیل