معنی خیزندگی - جستجوی لغت در جدول جو
خیزندگی
(زَ دَ / دِ)
عمل خیزیدن
ادامه...
عمل خیزیدن
لغت نامه دهخدا
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
تصویر پیچندگی
پیچندگی
پیچنده بودن، حالت و چگونگی پیچنده
ادامه...
پیچنده بودن، حالت و چگونگی پیچنده
فرهنگ فارسی عمید
تصویر ریسندگی
ریسندگی
عمل ریسیدن، شغل و عمل ریسنده
ادامه...
عمل ریسیدن، شغل و عمل ریسنده
فرهنگ فارسی عمید
تصویر زیبندگی
زیبندگی
شایستگی، برازندگی
ادامه...
شایستگی، برازندگی
فرهنگ فارسی عمید
تصویر خربندگی
خربندگی
شغل و عمل خربنده
ادامه...
شغل و عمل خربنده
فرهنگ فارسی عمید
تصویر سازندگی
سازندگی
سازنده بودن، عمل سازنده، در موسیقی ساز زدن، نواختن، نوازندگی
ادامه...
سازنده بودن، عمل سازنده، در موسیقی ساز زدن، نواختن، نوازندگی
فرهنگ فارسی عمید
تصویر دوزندگی
دوزندگی
خیّاطی، عمل دوختن لباس یا چیز دیگر، دوخت و دوز، خیاطت، درزی گری
پیشۀ دوزنده
ادامه...
خَیّاطی، عمل دوختن لباس یا چیز دیگر، دوخت و دوز، خیاطَت، دَرزی گَری
پیشۀ دوزنده
فرهنگ فارسی عمید
خیسندگی
(سَ دَ / دِ)
خیس خوردگی. عمل خیسیدن
ادامه...
خیس خوردگی. عمل خیسیدن
لغت نامه دهخدا
میزندگی
(زَ دَ / دِ)
کیفیت و حالت میزنده. میزش. اسم مصدر از میختن و میزیدن به معنی بول کردن. (از یادداشت مؤلف). رجوع به میزیدن و میختن شود
ادامه...
کیفیت و حالت میزنده. میزش. اسم مصدر از میختن و میزیدن به معنی بول کردن. (از یادداشت مؤلف). رجوع به میزیدن و میختن شود
لغت نامه دهخدا
بیزندگی
(زَ دَ / دِ)
حالت و چگونگی بیزنده
ادامه...
حالت و چگونگی بیزنده
لغت نامه دهخدا
ریزندگی
(زَ دَ / دِ)
جریان و ریزش بسیار. (ناظم الاطباء) : دره، ریزندگی باران. (منتهی الارب)
ادامه...
جریان و ریزش بسیار. (ناظم الاطباء) : دره، ریزندگی باران. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
لیزندگی
(زَ دَ/ دِ)
صفت لیزنده. حالت و چگونگی لیزنده
ادامه...
صفت لیزنده. حالت و چگونگی لیزنده
لغت نامه دهخدا
تصویر بینندگی
بینندگی
بینایی بیننده بودن، وقوف ادراک، عاقبت اندیشی
ادامه...
بینایی بیننده بودن، وقوف ادراک، عاقبت اندیشی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر یازندگی
یازندگی
تمدد، کش و قوس
ادامه...
تمدد، کش و قوس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر بازندگی
بازندگی
حیله گری، مکاری
ادامه...
حیله گری، مکاری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر لرزندگی
لرزندگی
چگونگی و حالت لرزنده
ادامه...
چگونگی و حالت لرزنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر لغزندگی
لغزندگی
کیفیت لغزنده لغزنده بودن لیزی
ادامه...
کیفیت لغزنده لغزنده بودن لیزی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر زیبندگی
زیبندگی
شایستگی سزاواری، برازندگی
ادامه...
شایستگی سزاواری، برازندگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر دوزندگی
دوزندگی
خیاطی، سوزنکاری
ادامه...
خیاطی، سوزنکاری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر پیچندگی
پیچندگی
حالت و کیفیت پیچنده عمل پیچنده
ادامه...
حالت و کیفیت پیچنده عمل پیچنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر ستیزندگی
ستیزندگی
خصومت، منازعه، مناقشه، لجاجت
ادامه...
خصومت، منازعه، مناقشه، لجاجت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر خبنندگی
خبنندگی
عمل خوابانیدن
ادامه...
عمل خوابانیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر سازندگی
سازندگی
عمل سازنده بودن، مطربی
ادامه...
عمل سازنده بودن، مطربی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر ارزندگی
ارزندگی
عمل ارزیدن ارزنده بودن
ادامه...
عمل ارزیدن ارزنده بودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر خربندگی
خربندگی
((خَ بَ دِ))
نگهبانی از خر، کرایه دادن خر
ادامه...
نگهبانی از خر، کرایه دادن خر
فرهنگ فارسی معین
تصویر سازندگی
سازندگی
((زَ دِ))
ساختن، سازنده بودن
ادامه...
ساختن، سازنده بودن
فرهنگ فارسی معین
تصویر زیبندگی
زیبندگی
((بَ دَ یا دِ))
شایستگی، برازندگی
ادامه...
شایستگی، برازندگی
فرهنگ فارسی معین
تصویر دیرندگی
دیرندگی
دوام
ادامه...
دوام
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویر سرزندگی
سرزندگی
Effervescence, Liveliness, Peppiness, Perkiness, Spiritedness, Vivaciousness
ادامه...
Effervescence, Liveliness, Peppiness, Perkiness, Spiritedness, Vivaciousness
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویر سازندگی
سازندگی
Constructiveness
ادامه...
Constructiveness
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویر لغزندگی
لغزندگی
Slipperiness
ادامه...
Slipperiness
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویر لرزندگی
لرزندگی
Convulsiveness
ادامه...
Convulsiveness
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویر لغزندگی
لغزندگی
لَغزَندِگی
escorregadia
ادامه...
escorregadia
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویر لرزندگی
لرزندگی
لَرزَندِگی
convulsão
ادامه...
convulsão
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویر سرزندگی
سرزندگی
سَرزِندِگی
шипучесть , живость , бодрость , жизнерадостность , оживлённость
ادامه...
шипучесть , живость , бодрость , жизнерадостность , оживлённость
دیکشنری فارسی به روسی