معنی خربندگی - فرهنگ فارسی معین
معنی خربندگی
- خربندگی((خَ بَ دِ))
- نگهبانی از خر، کرایه دادن خر
تصویر خربندگی
فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با خربندگی
خربندگی
- خربندگی
- عمل خربنده. حالت خربنده:
کاین چه زبونی وچه افکندگی است
کاه و گل این پیشه خربندگی است.
نظامی.
اگر سست رای است در بندگی
ز جان داری افتد بخربندگی.
سعدی
لغت نامه دهخدا
خسبندگی
- خسبندگی
- عمل خوابنده. خوابیدگی. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
خرندگی
- خرندگی
- حالت خرید. عمل خریدار. خریداری. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا