جدول جو
جدول جو

معنی خیاطخانه - جستجوی لغت در جدول جو

خیاطخانه(خَیْ یا نَ/ نِ)
محل خیاطی. دکان خیاطی. محلی که خیاط برای خیاطت در آن کار می کند. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
خیاطخانه
درزیگاه دوزندگی
تصویری از خیاطخانه
تصویر خیاطخانه
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از خبازخانه
تصویر خبازخانه
نانوایی، محل پختن و فروختن نان مثلاً دکان نانوایی، صنف نانوا
فرهنگ فارسی عمید
خانه ای که در آن پرده های کتان می آویختند و برای خنک شدن هوا آن ها را مرطوب می کردند، خانۀ تابستانی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خیلخانه
تصویر خیلخانه
محل اقامت خدم وحشم در خانه، اقامتگاه سپاهیان، خاندان، دودمان، طایفه، برای مثال همه ملک عجم خزانۀ من / در عرب مانده خلیخانۀ من (نظامی۴ - ۵۸۵)
فرهنگ فارسی عمید
(نَ / نِ)
یام. پستخانه. چاپارخانه: ایجاد پست، اصل این عنوان در دولت قاجار از روی تخمۀ قدیم یامخانه و چاپار همی بود. (المآثر و الاّثار ص 95)
لغت نامه دهخدا
(خَ نَ / نِ)
بیت الخلاء. (یادداشت بخط مؤلف). آب خانه. (حاشیۀ فرهنگ اسدی نخجوانی)
لغت نامه دهخدا
(نَ / نِ)
خیش خانه. (از ناظم الاطباء). رجوع به خیشخانه شود
لغت نامه دهخدا
(خَبْ با نَ / نِ)
نانواخانه. ادارۀ خبازی. (یادداشت بخط مؤلف) ، مجموع خبازان شهری. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(اَ نَ / نِ)
ظاهراً میخانه. (آنندراج). شرابخانه: صاحب جمعایاغخانه. (تذکرهالملوک چ 2 ص 70). فقره ای که داخل عمله و فعلۀ ایاغخانه شد. (نصرآبادی، از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(خَمْ ما نَ / نِ)
میخانه. میکده. خرابات. (ناظم الاطباء) :
مرا غم تو به خمارخانه بازآورد
ز راه کعبه به کوی مغانه بازآورد.
خاقانی
لغت نامه دهخدا
(خوا / خا نَ / نِ)
خانه خواب. اطاق خواب. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(نَ / نِ خا نَ / نِ)
عشرت کده. طرب کده. جای شادمانی و خوشی. جای لهو و لعب:
تا بود در نشاط خانه خاک
ز اختران فلک ندارد باک.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(نَ / نِ)
خیمه ای که از کتان و یا از نی سازند. (برهان قاطع) (از ناظم الاطباء). خیمه ای باشد بجهت دفع هوای گرم از کتان سازند و در درون آن برگ بید بگسترانند و بر اطراف آن آب می پاشند و این بمنزلۀ خس خانه هندوستان است و پیراهن کتان را نیز گفته اند. (آنندراج). بعضی گویند خانه ای باشد که از نی و علف سازند. (آنندراج) ، بعضی گویند که خانه ای باشد که اطراف آنرا از خار شتری برآورند و از بیرون پیوسته آب بر آن پاشند و از درون باد کنند بجهت دفع گرما و این در سیستان متعارف است. (آنندراج). خانه ای که جهت دفع گرما سازند و اطراف آنرا از خار شتر برآورند و از بیرون پیوسته آب بر وی پاشند. (از برهان قاطع) (از ناظم الاطباء). خانه تابستانی که در آن برای ترویح خیش آویخته باشند. (بحر الجواهر). کوخ:
چو آفتاب شد ازاوج خود ب خانه ماه
به خیشخانه رو و برگ بید و باده بخواه.
ازرقی.
ز سردی نفس من تموز دی گردد
چه حاجت است درین دی بخیشخانه و خم.
خاقانی.
کافور خواه و بیدتر در خیشخانه باده خور
با ساقی فرخنده فر زو خانه فرخارآمده.
خاقانی.
و جوشن مجاهدت خصم از پشت بگشادند و بروساید ترفه تکیه فرمودند و بخیش خانه تنعم توجه نمودند. (تاریخ سلاجقۀ کرمان محمد بن ابراهیم). و ترکان گرسنه و بی نوا چون... دیدند در خیش خانه عیش خزیده و دراعۀ وقار برکشیده. (تاریخ سلاجقۀ کرمان محمد بن ابراهیم) ، پیراهن کتان، زر خالص. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(خَ / خِ نَ / نِ)
خاندان. دودمان. (برهان قاطع) (ناظم الاطباء) : سلطان... را که مستوفی بود هم در آن کوشک بفرمود گرفتن و چون هر دو را موقوف کردند بنه و خزانه و خیلخانه بغارتیدند. (راحهالصدور راوندی). و در سرای سلطان بجانب شرقی متاع تجار و رخت لشکریان بود جمله رجاله بغارتیدند و لشکری که بر جانب غزنی بودند جمله در سلاح رفته و صف کشیدند و خیلخانه نگاه می داشتند و سلطان در سرای سعدالدوله با ده پانزده نفر جاندار مانده بود. (راحه الصدور راوندی). لشکر قصد خیمۀ مجدالملک کردند او بگریخت و در نوبتی سلطان آمد خیل خانه او بغارتیدند و بسلطان پیغام دادند که او را بدست ما بازده. (راحهالصدور راوندی).
همه ملک عجم خزانۀ من
در عرب مانده خیل خانه من.
نظامی.
و آنکه را پادشه بیندازد
کسش از خیلخانه ننوازد.
سعدی
لغت نامه دهخدا
پیک خانه پستخانه چار پار خانه: ایجادپست - اصل این عنوان دردولت قاجار از روی تخمه قدیم یا مخانه و چاپار... همی بود)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خیلخانه
تصویر خیلخانه
خاندان، طایفه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خبازخانه
تصویر خبازخانه
نانوا خانه
فرهنگ لغت هوشیار
خانه ای که از نی و علف و خار و خس یا با پرده خیش سازند و بر آن آب باشند تا هوای داخل آن خنک گردد، خیمه ای که برای رفع هوای گرم از کتان سازند و درون آن برگ بید گسترانند و بر اطراف وی آب پاشند
فرهنگ لغت هوشیار
((نِ))
خانه تابستانی که از نی یا پارچه کتان درست می کردند و بر آن آب می پاشیدند تا در اثر وزش باد از هوای خنک آن استفاده کنند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از یامخانه
تصویر یامخانه
((ن))
پست خانه، چاپارخانه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خیلخانه
تصویر خیلخانه
((خِ نِ))
خاندان، دودمان، طایفه
فرهنگ فارسی معین