جدول جو
جدول جو

معنی خیش خانه

خیش خانه
خانه ای که در آن پرده های کتان می آویختند و برای خنک شدن هوا آن ها را مرطوب می کردند، خانۀ تابستانی
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با خیش خانه

پیش خانه

پیش خانه
پیشگاه خانه صدراطاقصدر بیت رواق مقابل پس خانه، ایوانی که در مرتبه دوم باشد، بار و چادر و اسباب سفر شاهان و بزرگان که از پیش برند: درتوجه خراسان اهتمام نمود (شاه عباس اول) و در ساعت سعد از مقر سلطنت عظمی پیشخانه همایون بیرون زدند
فرهنگ لغت هوشیار

پیش خانه

پیش خانه
پیشگاه خانه، ایوان، لوازم و اسباب سفر که از پیش فرستاده شود
پیش خانه
فرهنگ فارسی معین

پیش خانه

پیش خانه
باضافت و بی اضافت، مقابل پس خانه. رحبه. وصید. روق. (منتهی الارب). مقدم البیت. (اقرب الموارد). رواق (رُ / رَ) . (منتهی الارب). صدر بیت. رواق که پیشگاه خانه باشد. (برهان)، ایوانی که در مرتبۀ دوم باشد. (برهان)، مقابل پس خانه، بار و چادر و اسباب سفر سلاطین که از پیش برند. (انجمن آرا). آنچه پیش از کاروان برند چون چادر و دیگخانه و جز آن که چون بمنزل رسند جای و طعام آماده باشد. آنچه از بنۀ شاهی یا بزرگی که قبل از ورود او بمنزلی بدان منزل فرستند. آنچه حکام و سلاطین از پیش فرستند در منازل از اسباب و ادوات. اسباب و آلات سفر شاه یا امیری که از پیش فرستند
لغت نامه دهخدا

عیش خانه

عیش خانه
محل عیش. خانه عیش و عشرت وخوشگذرانی. عشرتکده. عشرت گاه. عیشستان:
دنیا برای بیخبران عیش خانه ایست
مرغ حریص را گره دام دانه ایست.
صائب (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا

خیشخانه

خیشخانه
خانه ای که از نی و علف و خار و خس یا با پرده خیش سازند و بر آن آب باشند تا هوای داخل آن خنک گردد، خیمه ای که برای رفع هوای گرم از کتان سازند و درون آن برگ بید گسترانند و بر اطراف وی آب پاشند
فرهنگ لغت هوشیار

خیشخانه

خیشخانه
خانه تابستانی که از نی یا پارچه کتان درست می کردند و بر آن آب می پاشیدند تا در اثر وزش باد از هوای خنک آن استفاده کنند
فرهنگ فارسی معین

خیشخانه

خیشخانه
خیمه ای که از کتان و یا از نی سازند. (برهان قاطع) (از ناظم الاطباء). خیمه ای باشد بجهت دفع هوای گرم از کتان سازند و در درون آن برگ بید بگسترانند و بر اطراف آن آب می پاشند و این بمنزلۀ خس خانه هندوستان است و پیراهن کتان را نیز گفته اند. (آنندراج). بعضی گویند خانه ای باشد که از نی و علف سازند. (آنندراج) ، بعضی گویند که خانه ای باشد که اطراف آنرا از خار شتری برآورند و از بیرون پیوسته آب بر آن پاشند و از درون باد کنند بجهت دفع گرما و این در سیستان متعارف است. (آنندراج). خانه ای که جهت دفع گرما سازند و اطراف آنرا از خار شتر برآورند و از بیرون پیوسته آب بر وی پاشند. (از برهان قاطع) (از ناظم الاطباء). خانه تابستانی که در آن برای ترویح خیش آویخته باشند. (بحر الجواهر). کوخ:
چو آفتاب شد ازاوج خود ب خانه ماه
به خیشخانه رو و برگ بید و باده بخواه.
ازرقی.
ز سردی نفس من تموز دی گردد
چه حاجت است درین دی بخیشخانه و خم.
خاقانی.
کافور خواه و بیدتر در خیشخانه باده خور
با ساقی فرخنده فر زو خانه فرخارآمده.
خاقانی.
و جوشن مجاهدت خصم از پشت بگشادند و بروساید ترفه تکیه فرمودند و بخیش خانه تنعم توجه نمودند. (تاریخ سلاجقۀ کرمان محمد بن ابراهیم). و ترکان گرسنه و بی نوا چون... دیدند در خیش خانه عیش خزیده و دراعۀ وقار برکشیده. (تاریخ سلاجقۀ کرمان محمد بن ابراهیم) ، پیراهن کتان، زر خالص. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا