جدول جو
جدول جو

معنی خَاطِب - جستجوی لغت در جدول جو

خَاطِب
خواستگار، یک خوٰاستگار
دیکشنری عربی به فارسی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از خداطلب
تصویر خداطلب
(پسرانه)
خدا (فارسی) + طلب (عربی) خداجو
فرهنگ نامهای ایرانی
بی صدا، بیکار
دیکشنری عربی به فارسی
کم نور، غش کردن
دیکشنری عربی به فارسی
گلدوزی کردن، او صحبت کرد
دیکشنری عربی به فارسی
مطیع، موضوع، تسلیم شده
دیکشنری عربی به فارسی
خواهان، مایل، مشتاق
دیکشنری عربی به فارسی
جذب کننده، جذّاب، جاذب
دیکشنری عربی به فارسی
عزب، مجرّد
دیکشنری عربی به فارسی
بلند، خشن، پر سر و صدا
دیکشنری عربی به فارسی
دلتنگ، خاکستری
دیکشنری عربی به فارسی
فرسوده، رنگ پریده، پریده رنگ
دیکشنری عربی به فارسی
غرّش کننده، راهزن
دیکشنری عربی به فارسی
برش خورده، طبقه بندی شده، برنده، قطعی، قطع کننده، آمرانه، صریح
دیکشنری عربی به فارسی
بی سن، جاودانه، جاویدان
دیکشنری عربی به فارسی
بی حسّ، خفته، بی حسّ کننده
دیکشنری عربی به فارسی
خدمتکار، بنده، سرویس دهنده، فرمانبردار
دیکشنری عربی به فارسی
ناامید، بیهوده
دیکشنری عربی به فارسی
اشتباه آمیز، اشتباه
دیکشنری عربی به فارسی
رباینده، نافی
دیکشنری عربی به فارسی
بی فایده، باطل، بیهوده، بیهودگی
دیکشنری عربی به فارسی
دعوا جوی، مناقشه کردن
دیکشنری عربی به فارسی
ماورایی، فراطبیعی
دیکشنری عربی به فارسی
فریبکار، فریبنده، فریب دهنده، فریب آمیز، دوچهره، حیله ای
دیکشنری عربی به فارسی
فرسوده، ویران شده
دیکشنری عربی به فارسی
وزوز، پشتکار
دیکشنری عربی به فارسی
سخنور، یک واعظ
دیکشنری عربی به فارسی
خیانت شده، خائن، بی وفا، خیانتکارانه، خیانت آمیز
دیکشنری عربی به فارسی
نگران، ترسیده، ترسان
دیکشنری عربی به فارسی
متروک، خالی، ویران، بی روح، بی جان
دیکشنری عربی به فارسی
خفه کننده، گرفتگی
دیکشنری عربی به فارسی
در حال نزدیک شدن، قایق
دیکشنری عربی به فارسی