جدول جو
جدول جو

معنی خَادِم - جستجوی لغت در جدول جو

خَادِم
خدمتکار، بنده، سرویس دهنده، فرمانبردار
دیکشنری عربی به فارسی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

رباینده، نافی
دیکشنری عربی به فارسی
بی حسّ، خفته، بی حسّ کننده
دیکشنری عربی به فارسی
بی سن، جاودانه، جاویدان
دیکشنری عربی به فارسی
کم نور، غش کردن
دیکشنری عربی به فارسی
اشتباه آمیز، اشتباه
دیکشنری عربی به فارسی
خواستگار، یک خوٰاستگار
دیکشنری عربی به فارسی
متروک، خالی، ویران، بی روح، بی جان
دیکشنری عربی به فارسی
مطیع، موضوع، تسلیم شده
دیکشنری عربی به فارسی
استوایی، بسته بندی
دیکشنری عربی به فارسی
محرّک، بازدارنده، دافع
دیکشنری عربی به فارسی
بحثی، بحث کردن، جدلی
دیکشنری عربی به فارسی
شایسته، ناسپاس
دیکشنری عربی به فارسی
دانشمند، جهان
دیکشنری عربی به فارسی
خفه کننده، گرفتگی
دیکشنری عربی به فارسی
ناامید، بیهوده
دیکشنری عربی به فارسی
دعوا جوی، مناقشه کردن
دیکشنری عربی به فارسی
خواب دیدن، رؤیاپرداز، رویاپرداز
دیکشنری عربی به فارسی
فریبکار، فریبنده، فریب دهنده، فریب آمیز، دوچهره، حیله ای
دیکشنری عربی به فارسی
آسیب زا، تکان دهنده
دیکشنری عربی به فارسی
رانده شده، آمدن
دیکشنری عربی به فارسی
غمگین، پشیمان
دیکشنری عربی به فارسی
ماورایی، فراطبیعی
دیکشنری عربی به فارسی
فرسوده، ویران شده
دیکشنری عربی به فارسی
حاکم، فرماندار
دیکشنری عربی به فارسی
نگران، ترسیده، ترسان
دیکشنری عربی به فارسی
قطعی، حیاتی
دیکشنری عربی به فارسی
قاطع، محکم، مصمّم
دیکشنری عربی به فارسی
پایدار، دائمی، بی وقفه، دیکتاتور، همیشگی
دیکشنری عربی به فارسی
حادثه، تصادف
دیکشنری عربی به فارسی
خیانت شده، خائن، بی وفا، خیانتکارانه، خیانت آمیز
دیکشنری عربی به فارسی
بی ثمر، عقیم
دیکشنری عربی به فارسی