معنی حَازِم
حَازِم
قاطع، محکم، مصمّم
دیکشنری عربی به فارسی
واژههای مرتبط با حَازِم
حَالِم
حَالِم
خواب دیدَن، رُؤیاپَرداز، رویاپَرداز
دیکشنری عربی به فارسی
حَاكِم
حَاكِم
حاکِم، فَرماندار
دیکشنری عربی به فارسی
حَاسِم
حَاسِم
قَطعی، حَیاتی
دیکشنری عربی به فارسی
رَازِم
رَازِم
اُستُوایی، بَستِه بَندی
دیکشنری عربی به فارسی
حیازیم
حیازیم
حیزوم ها، جایی از سینه و کمر ستور که تنگ را در آنجا می بندند
فرهنگ فارسی عمید
خَاصِم
خَاصِم
دَعوا جوی، مُناقِشِه کَردَن
دیکشنری عربی به فارسی
خَادِم
خَادِم
خِدمَتکار، بَندِه، سِرویس دَهَندِه، فَرمانبَردار
دیکشنری عربی به فارسی
حَائِز
حَائِز
دارَندِه
دیکشنری عربی به فارسی
حَائِر
حَائِر
مُتَحَیِّر، گیج شُدِه، پَریشان
دیکشنری عربی به فارسی