جدول جو
جدول جو

معنی خویشی - جستجوی لغت در جدول جو

خویشی
نزدیکی بسبب نسبت از طرف پدر و مادر و جز آنان قرابت خویشاوندی
تصویری از خویشی
تصویر خویشی
فرهنگ لغت هوشیار
خویشی
خویشاوندی، قرابت، خویشی، خویشاوند بودن، نسبت
تصویری از خویشی
تصویر خویشی
فرهنگ فارسی عمید
خویشی
خویشاوندی، قرابت
تصویری از خویشی
تصویر خویشی
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

منسوب به رویش. یا دستگاه رویشی مجموعه اندامهایی که جهت رشد و نمو گیاهان به کار می افتد و آنها عبارتند از: ریشه ساقه برگ مقابل دستگاه زایشی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خویی
تصویر خویی
منسوب بشهر خوی از مردم خوی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خویش
تصویر خویش
خوداو، شخص، خویشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خوشی
تصویر خوشی
شادی، فرح، سرور، نشاط
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خویش
تصویر خویش
کسی که با شخص بستگی و نسبت دارد، خویشاوند، برای مثال چنان شرم دار از خداوند خویش / که شرمت ز بیگانگان است و «خویش» (سعدی۱ - ۱۰۶)، ضمیر مشترک برای اول شخص، دوم شخص و سوم شخص مفرد و جمع، خود، خویشتن، برای مثال برادر که در بند «خویش» است، نه برادر و نه خویش است (سعدی - ۱۰۶)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خوشی
تصویر خوشی
خوش بودن، خوبی، شادی، شادمانی، مقابل ناخوشی، سلامتی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خوشی
تصویر خوشی
نیکی، خوبی، شادمانی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خویش
تصویر خویش
((خیش))
از افراد خانواده و خاندان، جمع خویشان، ضمیر مشترک برای اول شخص و دوم شخص و سوم شخص مفرد و جمع
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ابرخویشی
تصویر ابرخویشی
غرور
فرهنگ واژه فارسی سره