جدول جو
جدول جو

معنی خویش

خویش
آشنا، خودی، خویشاوند، قریب، قوم، کس، منسوب، نزدیک، وابسته، خود، نفس
متضاد: غریبه، ناآشنا
فرهنگ واژه مترادف متضاد