معنی بی خویشی بی خویشی(خوی / خی) حالت و چگونگی بیخویش. بیخودی. از خود بی خود شدگی. از خودی خود رستگی: کار من سربازی و بی خویشی است کار شاهنشاه من سربخشی است. مولوی لغت نامه دهخدا