منسوب به خوجان که قصبه ای است در نواحی نیشابور و از آنجاست ابوعمرو فراتی خوجانی که شیخ حنفی بود و صاعد استوائی خوجانی بن محمد، (از انساب سمعانی) (منتهی الارب)
منسوب به خوجان که قصبه ای است در نواحی نیشابور و از آنجاست ابوعمرو فراتی خوجانی که شیخ حنفی بود و صاعد استوائی خوجانی بن محمد، (از انساب سمعانی) (منتهی الارب)
منسوب به ارجان و آن کوره ای از کور اهواز از بلاد خوزستان است و آنرا ارغان بغین نیز گویند و صاحب اسمعیل بن عباد گاهی بدان فرود می آمد و ابوبکر خوارزمی در آغاز شعر خود گوید: فلو ابصرت فی ارجان نفسی علیه من ابی یحیی زمام. (انساب سمعانی)
منسوب به ارجان و آن کوره ای از کور اهواز از بلاد خوزستان است و آنرا ارغان بغین نیز گویند و صاحب اسمعیل بن عباد گاهی بدان فرود می آمد و ابوبکر خوارزمی در آغاز شعر خود گوید: فلو ابصرت فی ارجان نفسی علیه من ابی یحیی زمام. (انساب سمعانی)
ابوالحسن احمد بن محمد بن عقبه بن المرضرسی. وی پسر برادر عبدالله بن احمد بن عقبه است و ببغداد رحلت کرد و از ابوصالح عبدالرحمن بن سعید بن هارون الاصبهانی سماع داشت و سپس به ارجان بازگشت ودر اصفهان مدتی اقامت گزید و آنجا حدیث گفت و ابوبکر احمد بن موسی بن مردویه الحافظ از او سماع دارد. (انساب سمعانی). و رجوع باعلام زرکلی احمد بن محمد شود
ابوالحسن احمد بن محمد بن عقبه بن المرضرسی. وی پسر برادر عبدالله بن احمد بن عقبه است و ببغداد رحلت کرد و از ابوصالح عبدالرحمن بن سعید بن هارون الاصبهانی سماع داشت و سپس به ارجان بازگشت ودر اصفهان مدتی اقامت گزید و آنجا حدیث گفت و ابوبکر احمد بن موسی بن مردویه الحافظ از او سماع دارد. (انساب سمعانی). و رجوع باعلام زرکلی احمد بن محمد شود
دهی از دهستان احمدآباد بخش فریمان شهرستان مشهد. سکنۀ آن 414 تن. آب آن از چشمه و محصول آن غلات است. شغل اهالی زراعت، باغداری و قالیچه بافی. راه آن مالرو. (از فرهنگجغرافیایی ایران ج 9)
دهی از دهستان احمدآباد بخش فریمان شهرستان مشهد. سکنۀ آن 414 تن. آب آن از چشمه و محصول آن غلات است. شغل اهالی زراعت، باغداری و قالیچه بافی. راه آن مالرو. (از فرهنگجغرافیایی ایران ج 9)
نان خورشی که از اسفناج و کدوو بادنجان با ماست و کشک سازند، (فرهنگ فارسی معین) (ناظم الاطباء)، طعامی است در هندوستان که بادنجان در روغن گاو، بریان کرده، در دوغ اندازند، (آنندراج)، و منسوب است به بوران دخت، دختر خسروپرویز یا به بوران دختر حسن، زن مأمون، (ناظم الاطباء) : ریش چون بوکانا سبلت چون سوهانا سر بینیش چو بورانی باتنگانا، ابوالعباس، ای گشته ترا دل و جگر بریان بر آتش آرزو چو بورانی، ناصرخسرو، شخصی با معبری گفت در خواب دیدم که از کشک شتر بورانی میسازم، تعبیر آن چه باشد؟ (منتخب لطایف عبید زاکانی ص 125)، سلطان محمود را در حالت گرسنگی بادنجان بورانی پیش آوردند، (منتخب لطایف عبید زاکانی ص 138)، پس از سی سال بر بسحاق شد مکشوف این معنی که بورانی است بادنجان و بادنجان است بورانی، بسحاق اطعمه، به یمینت چه بود کشکنه و بورانی به یسارت چه بود نان و پنیر و ریچار، بسحاق اطعمه
نان خورشی که از اسفناج و کدوو بادنجان با ماست و کشک سازند، (فرهنگ فارسی معین) (ناظم الاطباء)، طعامی است در هندوستان که بادنجان در روغن گاو، بریان کرده، در دوغ اندازند، (آنندراج)، و منسوب است به بوران دخت، دختر خسروپرویز یا به بوران دختر حسن، زن مأمون، (ناظم الاطباء) : ریش چون بوکانا سبلت چون سوهانا سر بینیش چو بورانی باتنگانا، ابوالعباس، ای گشته ترا دل و جگر بریان بر آتش آرزو چو بورانی، ناصرخسرو، شخصی با معبری گفت در خواب دیدم که از کشک شتر بورانی میسازم، تعبیر آن چه باشد؟ (منتخب لطایف عبید زاکانی ص 125)، سلطان محمود را در حالت گرسنگی بادنجان بورانی پیش آوردند، (منتخب لطایف عبید زاکانی ص 138)، پس از سی سال بر بسحاق شد مکشوف این معنی که بورانی است بادنجان و بادنجان است بورانی، بسحاق اطعمه، به یمینت چه بود کشکنه و بورانی به یسارت چه بود نان و پنیر و ریچار، بسحاق اطعمه
عمل خواندن. (یادداشت بخط مؤلف). مزید مؤخر است. - دعاخوانی، عمل خواندن دعا. - روضه خوانی، عمل روضه خواندن. - ریزه خوانی، کنایه از ایراد گرفتن. لغز گفتن. مسائل کوچک را مورد توجه قرار دادن و بر آن عیب گرفتن
عمل خواندن. (یادداشت بخط مؤلف). مزید مؤخر است. - دعاخوانی، عمل خواندن دعا. - روضه خوانی، عمل روضه خواندن. - ریزه خوانی، کنایه از ایراد گرفتن. لغز گفتن. مسائل کوچک را مورد توجه قرار دادن و بر آن عیب گرفتن
محمد بن ابراهیم بن حسن فرائضی خرجانی، مکنی به ابوجعفر. وی فقیهی عالم و فاضل بود و بر مذهب شافعی میرفت. او بخرجان از ابن ابی غیلان و ابوالقاسم عبدالله بن محمد بغوی و جز آن دو حدیث کرد. (از انساب سمعانی) عبدالله بن اسحاق بن یوسف خرجانی، مکنی به ابومحمد. او از راویانست و از پدرش و از حفص بن عمر عدنی روایت دارد و ابوعبدالله محمد بن احمد بن ابراهیم اصفهانی و جز او از وی روایت کرده اند. (از معجم البلدان) ضرار بن احمد بن ضرار خرجانی. وی از احمد بن یونس و او از ابوالقاسم سلیمان بن احمد طبرانی حدیث دارد. در مسجد جامع اصفهان نقطه ای است بنام ضرارآباد که از مستحدثات ضرار بن احمد است. (از انساب سمعانی) احمد بن محمد بن حسین بن کوسید خرجانی معافری، از اهل اصفهان بود. از عبدالله بن احمد بن موسی و دیگران حدیث کرد و ابوبکر بن مردویه و دیگران از وی حدیث دارند. (از انساب سمعانی) طاهر بن ابراهیم بن یزید وراق ضبی خرجانی. از ابوحاتم محمد بن ادریس رازی حدیث شنید و محمد بن ابراهیم از وی حدیث کرد. وی بسال 291 هجری قمری درگذشت. (از انساب سمعانی)
محمد بن ابراهیم بن حسن فرائضی خرجانی، مکنی به ابوجعفر. وی فقیهی عالم و فاضل بود و بر مذهب شافعی میرفت. او بخرجان از ابن ابی غیلان و ابوالقاسم عبدالله بن محمد بغوی و جز آن دو حدیث کرد. (از انساب سمعانی) عبدالله بن اسحاق بن یوسف خرجانی، مکنی به ابومحمد. او از راویانست و از پدرش و از حفص بن عمر عدنی روایت دارد و ابوعبدالله محمد بن احمد بن ابراهیم اصفهانی و جز او از وی روایت کرده اند. (از معجم البلدان) ضرار بن احمد بن ضرار خرجانی. وی از احمد بن یونس و او از ابوالقاسم سلیمان بن احمد طبرانی حدیث دارد. در مسجد جامع اصفهان نقطه ای است بنام ضرارآباد که از مستحدثات ضرار بن احمد است. (از انساب سمعانی) احمد بن محمد بن حسین بن کوسید خرجانی معافری، از اهل اصفهان بود. از عبدالله بن احمد بن موسی و دیگران حدیث کرد و ابوبکر بن مردویه و دیگران از وی حدیث دارند. (از انساب سمعانی) طاهر بن ابراهیم بن یزید وراق ضبی خرجانی. از ابوحاتم محمد بن ادریس رازی حدیث شنید و محمد بن ابراهیم از وی حدیث کرد. وی بسال 291 هجری قمری درگذشت. (از انساب سمعانی)
عمل خوران. عمل خوردن غذا. اکل. مقابل ناخورانی که امساک و خودداری از خوردن است: یکی گفت مرا وصیتی کن گفت رستگاری تو در چهار چیز است: ناخورانی وبیخوابی و تنهایی و خاموشی. (تذکرهالاولیاء عطار)
عمل خوران. عمل خوردن غذا. اکل. مقابل ناخورانی که امساک و خودداری از خوردن است: یکی گفت مرا وصیتی کن گفت رستگاری تو در چهار چیز است: ناخورانی وبیخوابی و تنهایی و خاموشی. (تذکرهالاولیاء عطار)
زردآلوی خشک شده که مغز آنرا برآورده با مغز بادام مقشر کرده و هر دو را در جای آن گذارند، (آنندراج) (انجمن آرای ناصری)، زردآلوی خشک باشد که مغز بادام در درون آن کنند، (برهان قاطع) (ناظم الاطباء)
زردآلوی خشک شده که مغز آنرا برآورده با مغز بادام مقشر کرده و هر دو را در جای آن گذارند، (آنندراج) (انجمن آرای ناصری)، زردآلوی خشک باشد که مغز بادام در درون آن کنند، (برهان قاطع) (ناظم الاطباء)
قصبۀ بلوک استواء از نیشابور. (دمشقی) (معجم البلدان) (منتهی الارب) : خوجان شهرکی است (از خراسان با کشت و برز بسیار و آبادان و از حدود نشابور است. (حدود العالم). چون به خوجان رسیدند قصبۀ استواء، طغرل بامداد از آنجا برانده بود. (تاریخ بیهقی). در فرهنگ جغرافیایی ایران وضع کنونی آن چنین توصیف شده است: دهی است از دهستان دربقاضی بخش حومه شهرستان نیشابور، واقع در جلگه با آب و هوای معتدل و 125 تن سکنه. آب از قنات و محصول آن غلات. شغل اهالی زراعت و راه مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
قصبۀ بلوک استواء از نیشابور. (دمشقی) (معجم البلدان) (منتهی الارب) : خوجان شهرکی است (از خراسان با کشت و برز بسیار و آبادان و از حدود نشابور است. (حدود العالم). چون به خوجان رسیدند قصبۀ استواء، طغرل بامداد از آنجا برانده بود. (تاریخ بیهقی). در فرهنگ جغرافیایی ایران وضع کنونی آن چنین توصیف شده است: دهی است از دهستان دربقاضی بخش حومه شهرستان نیشابور، واقع در جلگه با آب و هوای معتدل و 125 تن سکنه. آب از قنات و محصول آن غلات. شغل اهالی زراعت و راه مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
ابوعنبه صحابی بود. واژه صحابی در زبان عربی از ریشه «صحب» به معنای همراهی آمده و در اصطلاح اسلامی به فردی گفته می شود که پیامبر اسلام را دیده، به او ایمان آورده و در حالت ایمان از دنیا رفته باشد. این افراد پایه گذاران سنت اسلامی بودند و نقش محوری در ثبت، حفظ و انتقال قرآن و حدیث ایفا کردند. صحابه به عنوان الگوهای اخلاقی و دینی شناخته می شوند.
ابوعنبه صحابی بود. واژه صحابی در زبان عربی از ریشه «صَحِبَ» به معنای همراهی آمده و در اصطلاح اسلامی به فردی گفته می شود که پیامبر اسلام را دیده، به او ایمان آورده و در حالت ایمان از دنیا رفته باشد. این افراد پایه گذاران سنت اسلامی بودند و نقش محوری در ثبت، حفظ و انتقال قرآن و حدیث ایفا کردند. صحابه به عنوان الگوهای اخلاقی و دینی شناخته می شوند.