نان خورشی که از اسفناج و کدوو بادنجان با ماست و کشک سازند، (فرهنگ فارسی معین) (ناظم الاطباء)، طعامی است در هندوستان که بادنجان در روغن گاو، بریان کرده، در دوغ اندازند، (آنندراج)، و منسوب است به بوران دخت، دختر خسروپرویز یا به بوران دختر حسن، زن مأمون، (ناظم الاطباء) : ریش چون بوکانا سبلت چون سوهانا سر بینیش چو بورانی باتنگانا، ابوالعباس، ای گشته ترا دل و جگر بریان بر آتش آرزو چو بورانی، ناصرخسرو، شخصی با معبری گفت در خواب دیدم که از کشک شتر بورانی میسازم، تعبیر آن چه باشد؟ (منتخب لطایف عبید زاکانی ص 125)، سلطان محمود را در حالت گرسنگی بادنجان بورانی پیش آوردند، (منتخب لطایف عبید زاکانی ص 138)، پس از سی سال بر بسحاق شد مکشوف این معنی که بورانی است بادنجان و بادنجان است بورانی، بسحاق اطعمه، به یمینت چه بود کشکنه و بورانی به یسارت چه بود نان و پنیر و ریچار، بسحاق اطعمه