جدول جو
جدول جو

معنی خوانین - جستجوی لغت در جدول جو

خوانین
خان ها، لقب احترام آمیز برای سران قبایل و مالکان، جمع واژۀ خان
تصویری از خوانین
تصویر خوانین
فرهنگ فارسی عمید
خوانین
(خَ)
جمع واژۀ خان، لغت ترکی است و در اصل لقب پادشاهان ترکستانست والحال در لقب امراء مستعمل شده و فارسیان عربی دان این لفظ را بطور عربی جمع کرده اند. (آنندراج). جمع واژۀ خان، و خان صورتی از خاقان است. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
خوانین
(خَ)
ناحیتی از غور است و اندر وی مقدار سه هزار مرد است. (حدود العالم)
لغت نامه دهخدا
خوانین
جمع خان، از ریشه ترکی ساخته فارسی گویان سروران میران جمع خان خانان پادشاهان امیران
فرهنگ لغت هوشیار
خوانین
خان ها
متضاد: رعایا
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از خواتین
تصویر خواتین
خاتون ها، بانوها، بی بی ها، کدبانوها، زنان بزرگمنش، جمع خاتون
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قوانین
تصویر قوانین
قانونها، مقررات و احکامی که از طرف دولت و مجلس برای برقراری نظم و اداره کردن امور جامعه وضع شود، جمع واژۀ قانون
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خواقین
تصویر خواقین
خاقان ها، لقب پادشاهان چین و ترکستان، شاهنشاهان، جمع خاقان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خواندن
تصویر خواندن
قرائت کردن، مطالعه کردن
دعوت کردن به مهمانی
آواز خواندن
تحصیل کردن، درس خواندن
کسی را صدا زدن، احضار کردن
فرا گرفتن، آموختن
مطابق و هماهنگ بودن مثلاً این امضا با امضای او نمی خواند
کنایه از دریافتن مثلاً از چشم هایش خواندم که غم بزرگی در دل دارد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خواندن
تصویر خواندن
تلاوت کردن، قرائت کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خواقین
تصویر خواقین
جمع خاقان، از ریشه ترکی شاهنشاهان جمع خاقان خاقانان پادشاهان
فرهنگ لغت هوشیار
جمع خاتون، تازی از ترکی بانوان، زنان پرده نشین، زنان بزرگ، بانوان امرا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قوانین
تصویر قوانین
جمع قانون
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قوانین
تصویر قوانین
((قَ))
جمع قانون
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خواندن
تصویر خواندن
((خا دَ))
قرائت کردن، آواز خواندن، دعوت کردن، آموختن، یاد گرفتن، فهمیدن، تشخیص دادن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خواتین
تصویر خواتین
((خَ))
جمع خاتون، زنان بزرگ
فرهنگ فارسی معین
تصویری از قوانین
تصویر قوانین
آساها
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از خواندن
تصویر خواندن
lire, chanter, chantant
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از خواندن
تصویر خواندن
okumak, şarkı söylemek, zikir yapan
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از خواندن
تصویر خواندن
읽다 , 노래하다 , 노래하는
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از خواندن
تصویر خواندن
読む , 歌う , 唱えている
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از خواندن
تصویر خواندن
לקרוא , לשיר , מזמר
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از خواندن
تصویر خواندن
पढ़ना , गाना , गा रहे
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از خواندن
تصویر خواندن
membaca, bernyanyi
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از خواندن
تصویر خواندن
อ่าน , ร้องเพลง , ร้องเพลง
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از خواندن
تصویر خواندن
читать , петь , поющий
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از خواندن
تصویر خواندن
lezen, zingen, zingend
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از خواندن
تصویر خواندن
leer, cantar, cantando
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از خواندن
تصویر خواندن
leggere, cantare, cantando
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از خواندن
تصویر خواندن
ler, cantar, cantando
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از خواندن
تصویر خواندن
阅读 , 唱歌 , 唱诵的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از خواندن
تصویر خواندن
czytać, śpiewać, śpiewający
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از خواندن
تصویر خواندن
читати , співати , співаючий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از خواندن
تصویر خواندن
lesen, singen, singend
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از خواندن
تصویر خواندن
kusoma, kuimba
دیکشنری فارسی به سواحیلی