دهی است از دهستان چهریق بخش سلماس شهرستان خوی، واقع در 26500 گزی باختر سلماس و پانصدگزی شمال ارابه رو حاجی جفان. این دهکده کوهستانی و سردسیر است. آب آن از چشمه و محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و گله داری و از صنایع دستی جاجیم بافی است. راه مالرو می باشد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
دهی است از دهستان چهریق بخش سلماس شهرستان خوی، واقع در 26500 گزی باختر سلماس و پانصدگزی شمال ارابه رو حاجی جفان. این دهکده کوهستانی و سردسیر است. آب آن از چشمه و محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و گله داری و از صنایع دستی جاجیم بافی است. راه مالرو می باشد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
نام یکی از دهستانهای شش گانه بخش دیواندرۀ شهرستان سنندج می باشد. این دهستان در جنوب باختری بخش واقع شده و محدود است از شمال بدهستان نیلکوه، از خاور بدهستان ساران، از جنوب بدهستان سرشیو بخش مریوان، از جنوب باختری بکشور عراق (بطول 15هزارگز) ، از باختر به بخش حومه شهرستان سقز. آب و هوای آن نسبت بسایر دهستانهای بخش سردتر و آب قراء آن از چشمه های کوهستانی و رودخانه های متعدد است که سرچشمۀ رود خانه جغتوچای را تشکیل می دهند. ارتفاعات: بلندترین کوه شمال شهرستان سنندج در وسط این دهستان واقع شده و کوه چهل چشمه نامیده میشود و مرتفعترین قلۀ آن 3464 گز از سطح دریا ارتفاع دارد. یالها و شعب مختلف کوه چهل چشمه در جهات مختلف کشیده شده و خطالرأس آنها خط طبیعی بخشها و شهرستان محسوب می گردند. یکی از یالهای مرتفع این کوه در جهت باختری برأس درۀ شیلر و کوه پشت شهیدان متصل می گردد که خطالرأس آن حد طبیعی بین کشور ایران و عراق و دهستان خورخوره و دهستان سرشیو مریوان می باشد. رودخانه ها: چهار رودخانه در چهار درۀ بزرگ این دهستان به شرح زیر بطرف شمال جاری است و چنانکه گفته شد تشکیل رود خانه جغتوچای را می دهند که به دریاچۀ ارومیه میریزد: 1- رود خانه شاه قلعه و آن از دره های خاوری کوه چهل چشمه سرچشمه می گیرد تا حدودی در جهت شمال و از آن ببعد بطرف باختر جاری میشود و در جنوب آبادی مولان آباد به رود خانه اسحاق آباد متصل شده از این ببعد بنام رود خانه خورخوره نامیده میشود و در جهت شمال جریان می یابد و رودخانه های چنارتو و پارسائیان به آن ملحق شده در شمال دهستان فیض اﷲبیگی به رود خانه چغتو ملحق میشود. 2- رود خانه اسحاق آباد. این رود از درۀ باختری کوه چهل چشمه سرچشمه می گیرد، در جهت شمال جریان می یابد و در جنوب آبادی مولان آباد برود خانه شاه قلعه متصل میشود. 3- رود خانه جغتوچای از ارتفاعات جنوب باختری دهستان (شعب چهل چشمه و کوه هزارمرگه و گردنۀ هلاکوخان) سرچشمه می گیرد. و در جهت شمال باختری جاری میشود و در حدود آبادی سوته از این دهستان خارج و وارد بخش سقز میشود. 4- رود خانه چنارتو در شمال که از درۀ باختری کوه حاجی سید سرچشمه می گیرد و بطرف باختر جریان می یابد و در شمال آبادی خورخوره برود خانه خورخوره منتهی می گردد. کلیۀ آبادی های این دهستان در طول دره های مذکور واقع شده است و محصول عمده آن غلات و لبنیات و توتون و محصول دامی از قبیل پوست و پشم گوسفند و حبوباتست. شغل عمده سکنه گله داری و زراعت می باشد. راههای دهستان مالرو و صعب العبور است و تاکنون اتومبیل به این دهستان نبرده اند. این دهستان از 28 آبادی تشکیل شده و سکنۀ آن در حدود 7هزار نفر و قراء مهم آن بشرح زیر است: بست، مولان آباد، درمویان، ماهیدر، شیخ، قشلاق، مله، خورخوره. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
نام یکی از دهستانهای شش گانه بخش دیواندرۀ شهرستان سنندج می باشد. این دهستان در جنوب باختری بخش واقع شده و محدود است از شمال بدهستان نیلکوه، از خاور بدهستان ساران، از جنوب بدهستان سرشیو بخش مریوان، از جنوب باختری بکشور عراق (بطول 15هزارگز) ، از باختر به بخش حومه شهرستان سقز. آب و هوای آن نسبت بسایر دهستانهای بخش سردتر و آب قراء آن از چشمه های کوهستانی و رودخانه های متعدد است که سرچشمۀ رود خانه جغتوچای را تشکیل می دهند. ارتفاعات: بلندترین کوه شمال شهرستان سنندج در وسط این دهستان واقع شده و کوه چهل چشمه نامیده میشود و مرتفعترین قلۀ آن 3464 گز از سطح دریا ارتفاع دارد. یالها و شعب مختلف کوه چهل چشمه در جهات مختلف کشیده شده و خطالرأس آنها خط طبیعی بخشها و شهرستان محسوب می گردند. یکی از یالهای مرتفع این کوه در جهت باختری برأس درۀ شیلر و کوه پشت شهیدان متصل می گردد که خطالرأس آن حد طبیعی بین کشور ایران و عراق و دهستان خورخوره و دهستان سرشیو مریوان می باشد. رودخانه ها: چهار رودخانه در چهار درۀ بزرگ این دهستان به شرح زیر بطرف شمال جاری است و چنانکه گفته شد تشکیل رود خانه جغتوچای را می دهند که به دریاچۀ ارومیه میریزد: 1- رود خانه شاه قلعه و آن از دره های خاوری کوه چهل چشمه سرچشمه می گیرد تا حدودی در جهت شمال و از آن ببعد بطرف باختر جاری میشود و در جنوب آبادی مولان آباد به رود خانه اسحاق آباد متصل شده از این ببعد بنام رود خانه خورخوره نامیده میشود و در جهت شمال جریان می یابد و رودخانه های چنارتو و پارسائیان به آن ملحق شده در شمال دهستان فیض اﷲبیگی به رود خانه چغتو ملحق میشود. 2- رود خانه اسحاق آباد. این رود از درۀ باختری کوه چهل چشمه سرچشمه می گیرد، در جهت شمال جریان می یابد و در جنوب آبادی مولان آباد برود خانه شاه قلعه متصل میشود. 3- رود خانه جغتوچای از ارتفاعات جنوب باختری دهستان (شعب چهل چشمه و کوه هزارمرگه و گردنۀ هلاکوخان) سرچشمه می گیرد. و در جهت شمال باختری جاری میشود و در حدود آبادی سوته از این دهستان خارج و وارد بخش سقز میشود. 4- رود خانه چنارتو در شمال که از درۀ باختری کوه حاجی سید سرچشمه می گیرد و بطرف باختر جریان می یابد و در شمال آبادی خورخوره برود خانه خورخوره منتهی می گردد. کلیۀ آبادی های این دهستان در طول دره های مذکور واقع شده است و محصول عمده آن غلات و لبنیات و توتون و محصول دامی از قبیل پوست و پشم گوسفند و حبوباتست. شغل عمده سکنه گله داری و زراعت می باشد. راههای دهستان مالرو و صعب العبور است و تاکنون اتومبیل به این دهستان نبرده اند. این دهستان از 28 آبادی تشکیل شده و سکنۀ آن در حدود 7هزار نفر و قراء مهم آن بشرح زیر است: بست، مولان آباد، درمویان، ماهیدر، شیخ، قشلاق، مله، خورخوره. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
دهی است از دهستان خسروشاه بخش اسکو شهرستان تبریز، واقع در 28هزارگزی باختر اسکو و 13هزارگزی شوسۀ تبریز بدهخوارقان. این دهکده در جلگه قرار دارد با آب و هوای معتدل و 165 تن سکنه. آب آن از چشمه و چاه ومحصول آن غلات و پنبه و شغل اهالی زراعت و گله داری وراه ارابه رو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
دهی است از دهستان خسروشاه بخش اسکو شهرستان تبریز، واقع در 28هزارگزی باختر اسکو و 13هزارگزی شوسۀ تبریز بدهخوارقان. این دهکده در جلگه قرار دارد با آب و هوای معتدل و 165 تن سکنه. آب آن از چشمه و چاه ومحصول آن غلات و پنبه و شغل اهالی زراعت و گله داری وراه ارابه رو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
سفره خانه. اطاقی که مخصوص صرف غذا است، میان منزلی برای صرف طعام روز. منزل های موقت طول راه برای خوردن نهار و آسایش مدت کوتاه. (یادداشت مؤلف) ، ظرف مسین بزرگ که در و سرپوش مسین دارد ودر آن پلو و چلو کنند برای همراه بردن از منزلی به منزل دیگر در سفر. قابلمۀ بزرگ. (یادداشت مؤلف)
سفره خانه. اطاقی که مخصوص صرف غذا است، میان منزلی برای صرف طعام روز. منزل های موقت طول راه برای خوردن نهار و آسایش مدت کوتاه. (یادداشت مؤلف) ، ظرف مسین بزرگ که در و سرپوش مسین دارد ودر آن پلو و چلو کنند برای همراه بردن از منزلی به منزل دیگر در سفر. قابلمۀ بزرگ. (یادداشت مؤلف)
آهسته آهسته. کم کم. اندک اندک. (یادداشت بخط مؤلف) : سخن هرچه بشنیدم از شهریار بگفتم به ایرانیان خوارخوار. فردوسی. همی رفت بر خاک بر خوارخوار ز شمشیر کرده یکی دستوار. فردوسی. چنین گفت پس نامور با تخوار که این کیست کآمدچنین خوارخوار. فردوسی. شاه لشکر را گفت شما خوارخوار از این در بروید و هر چهار سوی قلعه را نگاهدارید. (اسکندرنامه نسخۀ سعید نفیسی). و گویند برهنه بر قفا خفت و بفرمود تا ده رطل روی در چهار بوته گداختند و بر سینۀ وی ریختند خوارخوار و آنجایگاه بر دانه دانه بیفسرد که هیچ موی و اندامش نسوخت. (مجمل التواریخ والقصص)
آهسته آهسته. کم کم. اندک اندک. (یادداشت بخط مؤلف) : سخن هرچه بشنیدم از شهریار بگفتم به ایرانیان خوارخوار. فردوسی. همی رفت بر خاک بر خوارخوار ز شمشیر کرده یکی دستوار. فردوسی. چنین گفت پس نامور با تخوار که این کیست کآمدچنین خوارخوار. فردوسی. شاه لشکر را گفت شما خوارخوار از این در بروید و هر چهار سوی قلعه را نگاهدارید. (اسکندرنامه نسخۀ سعید نفیسی). و گویند برهنه بر قفا خفت و بفرمود تا ده رطل روی در چهار بوته گداختند و بر سینۀ وی ریختند خوارخوار و آنجایگاه بر دانه دانه بیفسرد که هیچ موی و اندامش نسوخت. (مجمل التواریخ والقصص)
مساهله. سهل انگاری. ول انگاری. مسامحه. بی مبالاتی. بی بندباری. (یادداشت بخط مؤلف) : تو خوارکار ترکی من بردبار عاشق زشت است خوارکاری خوبست بردباری گر با تو بردباری چندین نکردمی من در خدمتم نکردی چندین تو خوارکاری گر گرد خوارکاری گردی تو نیز با ما آری تو خویشتن را نزدیک ما به خواری. منوچهری. و از خوارکاری آن پادشاه روزگار فرمانده روی زمین سنجربن ملکشاه... به آن سخت گیر می نالیم. (نامۀ اسرای روم سلطان سنجر). نامۀ بزرگان بی مهر از ضعیفی رای و سست عزمی بود و خزانۀ بی مهر از خوارکاری و غافلی بود. (نوروزنامه). و هرکه در آن باب غفلت و خوارکاری نماید از لذت و مسرت بی بهره ماند. (سندبادنامه ص 294) ، تحقیر. (یادداشت مؤلف) ، دشنام. (برهان قاطع) (ناظم الاطباء) (یادداشت بخط مؤلف)
مساهله. سهل انگاری. وِل انگاری. مسامحه. بی مبالاتی. بی بندباری. (یادداشت بخط مؤلف) : تو خوارکار ترکی من بردبار عاشق زشت است خوارکاری خوبست بردباری گر با تو بردباری چندین نکردمی من در خدمتم نکردی چندین تو خوارکاری گر گرد خوارکاری گردی تو نیز با ما آری تو خویشتن را نزدیک ما به خواری. منوچهری. و از خوارکاری آن پادشاه روزگار فرمانده روی زمین سنجربن ملکشاه... به آن سخت گیر می نالیم. (نامۀ اسرای روم سلطان سنجر). نامۀ بزرگان بی مهر از ضعیفی رای و سست عزمی بود و خزانۀ بی مهر از خوارکاری و غافلی بود. (نوروزنامه). و هرکه در آن باب غفلت و خوارکاری نماید از لذت و مسرت بی بهره ماند. (سندبادنامه ص 294) ، تحقیر. (یادداشت مؤلف) ، دشنام. (برهان قاطع) (ناظم الاطباء) (یادداشت بخط مؤلف)