- خوار
- ذلیل، زبون، بدبخت
معنی خوار - جستجوی لغت در جدول جو
- خوار
- بانگ گاو، گوساله و گوسفند
- خوار
- ذلیل، پست، حقیر، زبون، آسان، سهل
پسوند متصل به واژه به معنای خورنده مثلاً گوشت خوار، گیاه خوار
خوارخوار: بیهوده، عبث
- خوار
- آسان، سهل، پست، زبون
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
حقارت، ذلت
حقارت، پستی
خوردنی، طعامی که مقوی بدن شود، در ترکیب بمعنی (خوارنده) (خورنده) آید: شرابخواره میخواره
جمع خارث، بر هم زنندگان، پاد سرشتان پاد خوی ها جمع خارق. آنچه که خلاف عادات مردم باشد، کرامات اولیا
جمع خارجه، خارجی نام فرقه ای از مسلمین، گروهی از سپاهیان علی ابن ابیطالب (ع) که بعد از فریب خوردن ابو موسی اشعری از عمرو بی عاص، از بیت امیرالمومنین (ع) خارج شدند و آغاز مخالفت کردند
خوار شدن، پستی، زبونی، خوار بودن
خارق ها، پاره کننده ها، ازهم درنده ها، شکافنده ها، ویژگی چیزهایی که عادت و نظام عمومی و طبیعی را بر هم می زنند، معجزه ها، جمع واژۀ خارق
((خَ رِ))
فرهنگ فارسی معین
جمع خارجه. گروهی از سپاهیان امام علی (ع) که در جنگ صفین از بیعت با آن حضرت خارج شدند
گروهی که در جنگ صفّین از بیعت علی بن ابی طالب خارج شدند و معتقد بودند مرتکب معاصی کبیره، کافر است و خروج بر امام ظالم را واجب می دانستند، کنایه از کافران
جبان، ترسو، ضعیف، متکبر
ضعیف، ترسو، متکبر
همسایگی
ویژگان
مشرق، شرق
نیست شدن، نابود شدن
زیارت کردن کسی را
گاوبان
آب بسیار و عمیق همسایگی، عهد و امان همسایگی، عهد و امان
گرمی آتش و آفتاب
فریبنده، مکار، غدار فریبنده، نابکار فریبنده، نابکار
پس مانده
جمع خبار، زمین های نرم، سوراخ های کلاکموش
نیزه جنبان، روغن زه (زیتون)، فلاخن، شیر بیشه
300 کیلو، صد من، بار خر
خز فروش
سبزی فروش شیرآبکی، تره نورس کبت خورک از پرندگان
آزار، زیر جامه
پیراسته، پاک کرده